Ch_189_190_191

434 135 33
                                    

سلاممم!
من بالاخره رها گشتم!🥹✨
هر چی میخواستم بگم رو تو مسیج بورد گفتم دیگه حالشو ندارم اینجام بگم 😂😔
آره خلاصه اینم چهار پارت مفصل شیرینی امشب من❤️‍🔥










آهی کشید و دستش رو روی چشم هاش گذاشت. خداوندا.. کارش به کجا رسیده بود؟ مکیدن انگشت هاش برای تمرین بلو جاب؟ ساک زدن دیک یه نفر دیگه؟ و در آخر خود ارضایی؟ وات دا فاک؟ محض رضای خدا اون یه جفت خدا لعنت کرده ی هات داشت! به چه دلیل کوفتی ای باید بعد از اینکه لباس هاش رو تنش کرد باید می‌رفت و یواشکی کار خودش رو یسره میکرد؟

از گوشه ی چشم نگاهی به جفتش انداخت... اما لعنت بهش. فکر نمی‌کرد می‌تونست توی این حالت کاری با جفت بیچاره ش بکنه! دمای بدنش بالا بود و نفس هاش نامنظم و تند!

به محض رسیدن به عمارت پزشک خانوادگیشون آماده بود که ژان رو معاینه کنه. پسرک نیمه هوشیار رو روی تخت قرار داد و عقب کشید تا دکتر کارش رو شروع کنه. دکتر بعد از اندازه گرفتن فشار خون، دمای بدن و برداشتن یه نمونه از بزاق و قرار دادنش توی دستگاه مینی سانتریفیوژی که همراه داشت، روشنش کرد و همونطور که منتظر جدا شدن اجزاش از همدیگه می‌شد به سمت ییبو برگشت و نفسش رو کشدار بیرون داد:

-ایشون جفت شما هستن؟









ابرو های ییبو بالا رفت:

-درسته! از کجا فهمیدین؟

+از علائمشون! آخرین باری که رابطه ی جنسی داشتین کی بوده؟

با انگشت اشاره و شصت چانه ی خوشفرمش رو گرفت و متفکر گفت:

-درست یادم نمیاد.. دو یا سه هفته ی پیش بود احتمالا!

+پس عجیب نیست که به این حال و روز افتادن!

ییبو گیج شده بود، نمی‌فهمید دکتر داشت چی می‌گفت و همین داشت عصبیش می‌کرد:

-میخوای مثل آدم بگی چه بلایی سرش اومده یا باید از یه راه دیگه از زیر زبونت بکشم؟










بتای بیچاره آهی کشید، به سمت سانتریفیوژی که کم کم داشت از چرخش می ایستاد، برگشت و جواب داد:

-برای امگا هایی که جفتشون رو پیدا کردن... رابطه ی جنسی حداقل باید دوبار در هفته انجام بشه تا به میزان کافی فرومون آلفاشون در دسترسشون باشه! الان بدنشون شما رو طلب میکنه و هورمون هاش به هم ریخته! ایشون مریض نیستن! فقط شما رو نیاز دارن!

با چشم های درشت شده دو بار پلک زد:

-ها؟

محفظه ی شیشه ای رو از توی سانتریفیوژ خارج کرد و محتواش رو نشون ییبو داد، به لایه ی سیاه رنگ باریکی که روی مایع شکل گرفته بود اشاره کرد و ادامه داد:

[You Are My Destiny]~(Yizhan)Onde histórias criam vida. Descubra agora