Ch_192_193_194

440 138 25
                                    

من همینجوری الکی مثلا تو افق محو میشم..
شماهام الکی مثلا خجالت بکشید اسمات نخونین🙈😂







میون حس عجیبی که داشت کل وجودش رو به هم می‌پیچید شنیدن کلمه ی "خواهرت" باعث شد چشم هاش گرد و توجهش جلب بشه:

-لـ- لو..؟

نیشخندی زد و انگشتانش رو بیشتر پیش برد:

-لعنت بهت! فقط کافیه اسم خواهرت بیاد وسط تا شش دنگ حواست جمع بشه؟ گندش بزنن! داره حسودیم میشه!

گفت و نقطه ای که تازه بهش دسترسی پیدا کرده بود رو ماساژ داد و باعث شد امگا شونه هاش رو به تشک فشار بده و کمرش رو بالا ببره:

-عـ- عـــــــــــاه! او- اونجا نـ نـ نــــــــه!










نیپل چپش رو به دندون کشید و فشار انگشتانش رو روی اون نقطه ی بخصوص بیشتر کرد:

-چرا؟ هوم؟ چون باعث میشه از شدت لذت اسمت رو هم از یاد ببری؟ یا کاری میکنه حس کنی داری کام میشی؟ یا اینکه انقدر حس خوبی میده که داره دیوونه ت میکنه؟ کدوم؟

حلقه ی پاهاش رو دور کمر آلفاش تنگ تر و شونه هاش رو جمع کرد:

-د- دهنتو... بـ- ببند!

پوزخندی زد و دست آزادش رو به دور دیک جفتش حلقه کرد... به محض اینکه پمپ کردنش رو شروع کرد کمر امگا بالا رفت و به تخت کوبیده شد:

-آهـــــــــــــــه! نـ- نه! و- ولش کن.. تـ تمو- مش کن حـ- حرومزاده!
(کم کم دارم شک میکنم نکنه ییبو کینک توهین حین رابطه رو داره😐 منطقی نیس هر سری بهش فحش میده حشری تر میشه 😐😐..)












نیپل برجسته و محشرش رو بین لب هاش گرفت و با فشار کوچکی کمی کشیدش:

-اومــــم! لعنتی... فرمانده همه جات خوشمزه ست! دلم میخواد یه لقمه ی چپت کنم!

پای راستش از دور کمر آلفا باز شد و با انگشت هاش ملحفه رو جمع کرد:

- خـ- خدای مـ- ـن! دا- دارم میمیرم! خوا- خواهش میکنم! تمومـ- ـش کن دیگه!

لیس دیگه ای به نیپل ملتهبش زد و دستش رو به سمت شلوارش برد، تا زانوهاش پایینش داد و با گرفتن پهلوهای امگا پایین تنه ش رو بالا کشید، عضوش رو مابین چاک بوت های نرم و خیس پسر مالید و زمزمه کرد:

-شل کن!












ژان با وحشت نگاهش رو به آلفا داد و سرش رو تند تند به نشونه ی منفی چپ و راست کرد!

ییبو آهی کشید و همزمان با ورود عضوش به حفره ی داغ و تپنده ش عطر رزماری و مارچوبه همراه با ناله ی بلند جفتش توی اتاق پیچید!

-آ آ.. آیــــــــــــــــی!

منقبض و منبسط شدن عضلاتی که عضوش رو احاطه کرده بودن چنان حس عجیبی بهش منتقل می‌کردن که خودش هم متعجب شده بود.. گندش بزنن! باید اینجوری میبود؟ مگه امگاها وقتی توی هیت هستن سکس کردن باهاشون حس بهتری نمیده؟ پس این لعنتی چی بود؟ چیزی نمونده بود که کاملا عقلش رو از دست بده!

[You Are My Destiny]~(Yizhan)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora