مقدمه

238 19 1
                                    

″مقدمه″
انسان ها توی دنیای عادی به کسی رحم ندارن!
برای پول آدم میکشن! برای بالا کشیدن خودشون همه رو زمین میزنن! و برای برنده شدن..اونم با جایزه پول چی؟
خون همه جا رو میگیره!

حالا اگه همین انسان ها وارد بازی ای بشن که نه عدالتی وجود داره ، نه اعتمادی هست و نه رحمی دارن چی؟
اونم با جایزه پول!
بحث یک میلیون وون و دو میلیون وون نیست!
بحث یک میلیارد وونه!
«میشه احتمال داد که قراره سالن بازی از بوی خون پر بشه!»

حالا چطور میشه از این بازی جهنمی بیرون اومد ؟
اصلا راه برگشتی وجود نداره
این انتخاب خودش بود!
ته این بازی چیه؟پول؟خوشبختی؟مردن؟نه..شاید بهتره بگیم...هیچی!
انسان ها برای پول تلاش های فراوانی میکنند:آدم میکشن، آدم میفروشن،خیانت میکنن و ...
حالا اگه پای یک میلیارد وون وسط باشه چی؟
جنگ جهانی راه میوفته!
انسان تو همین دنیای عادی برای پول می‌تونه به ترسناک ترین هیولا تبدیل بشه!

این بازی نه احساسات حالیشه،نه عاشقی،نه اعتراض و نه نکشتن
این بازی قانون های خاص خودشو داره یکی از قانون ها «سرد و خشک» بودنه
و شعارش؟
«عدالت اینجا بی معنیه»
چطوری؟ یعنی مردم انقدر بی رحم شدن که به هم کمک نکنند؟ شاید! اصلا بهتره بگیم..صدرصد!
ولی حتی اگر هم عدالتی بینشون باشه...تو این بازی از بین می‌ره!
هیپنوتیزم؟ شاید!
تو این بازی ترس بچگونس
شاید بهتره بگیم سنگدل بودن اینجا حرف اول رو میزنه
برد و باخت این بازی به جونتون بستگی داره
تنها کاری که باید تو این بازی کرد اینه که به کسی نباید اعتماد کرد!
«اونها فقط می‌خوان گولت بزنن»

حالا که با مقدمه آشنا شدیم...چی بهتر از اینکه این بازی جهنمی رو شروع کنیم؟
.
.
.
.
«بازی حالا شروع شده!»
•••••••••••••••••••••••••••••••

Do not go to the 27th floor||vkookDonde viven las historias. Descúbrelo ahora