جونگ کوک به سختی نفس نفس میزد.پسر عینکی پنجاه دور ، به همراه تهیونگ دویده بود
تهیونگ اصلا خسته نشده بود و به دویدن ادامه میداد
در حالی که جونگ کوک داشت فرشته مرگش رو میدید که میخواد جونش رو بگیره !...دو پسر ، داخل پارک خصوصی تهیونگ بودن که برای عموم مردم نبود و فقط متعلق به کیم ها بود
+ یه دور دیگه
_ چی؟ نه...
جونگ کوک پیشنهادش رو رد کرد و از حرکت ایستاد
روی زمین نشست تا نفس هاش رو کنترل کنه+چرا؟ نگو بهم که خسته شدی !..
تهیونگ بالای پسر ایستاده بود
جونگ کوک به بالا نگاه کرد و قطره عرقی از سرش فرود اومد ._ ما سه دفعه س که داریم اینکارو میکنیم
میشه حداقل یه دقیقه استراحت کنیم ؟+باشه تو میتونی استراحت کنی ، من ادامه میدم
جونگ کوک سریعا خودش رو به نیمکت رسوند .
و باورش نمیشد که تهیونگ چطوری میتونست ادامه بده !
تهیونگ رو دید که در حال ترک کردن زمین هستشجونگ کوک تنها شده بود و نمیدونست چیکار کنه و مردد بود که بره یا بمونه و تلفنش هم همراهش نبود
چونکه تهیونگ گفته بود نیارتشاما ...تهیونگی رو دید که با کیسه ای پلاستیکی برگشته
+خرخون
تهیونگ از کیسه ش ، بطری آبی رو بیرون آورد و به سمت جونگ کوک پرتاب کرد
جونگ کوک واقعا خوشحال شد وقتی که آب رو گرفت
چونکه به شدت تشنه بود .+دفعه بعدی، باید به ورزش کردن و دویدن بیشتر عادت کنی...چونکه قراره بیشتر انجامش بدیم
_ما انرژی و توان یکسانی نداریم !.. باشه؟
من چاقم و این سخت ترش میکنه+برای همینه که دارم کمکت میکنم
_با مجبور کردنم؟
جونگ کوک مسخره ش کرد+خرخون ؛ به خاطر اینکه این روزا باهات مهربون بودم
این به معنا نیست که میتونی مسخره م کنی !.. متوجهی؟چشم های جونگ کوک به تهیونگ خیره شد که به سرعت چشم هاش رو چرخوند و به آب خوردن ادامه داد .
* هی تهیونگ
گروهی از پسرا که پارتنر هاشون هم جزوشون میشد، به دو پسر نزدیک شدند و جونگ کوک نگاهش رو از اونها گرفت و به آب خوردنش ادامه داد
^ خیلی وقته از زمانی که توی کلاب دیدیمت میگذره
چه خبرا؟+ چه خبری دقیقا؟
تهیونگ پرسید و بطری آبش رو سر کشید .سه را، یکی از دخترای اکیپ ، گفت :
" میدونی یونا از وقتی که باهاش سر قرار نرفتی
چقدر ناراحته و دائما ازم میپرسه که چرا ته نیومد
سر قرار؟ "
VOCÊ ESTÁ LENDO
Because Of You (Vk Translated Fiction)
Fanficزندگی کردن توی جامعه ی قضاوت گر بدترین چیز هستش... مردم به راحتی به بدی های از جانب تو توجه میکنند اما وقتی کار خوبی براشون انجام بدی از بدی هات چشم پوشی میکنند قلدری شدن فقط بخاطر اینکه اونها فکر می کنند زشتی و یا هر چیز دیگه ای خیلی وحشتناکه و...