آدما از یه جایی به بعد جوری نسبت به همه چیز سرد و
بی تفاوت میشن که خودشونم کلافه میشن..
این سردی نتیجه همهی گرم بودن هایی نیست که نادیده گرفته شدن؟
.
.
به هیونگش خنثی خیره شد و آهی کشید
نمیتونست سر دربیاره برای چی همیشه میخواد از این وضعیت در بیاد
لباشو باز کرد و شروع کرد کلماتشو کاملا بدون اینکه اهمیت بده زمزمه کرد.
_خب تموم شد؟
هیونگش آه کلافه ای از بی تاثیر بودن حرفاش کشید و همونطور ادامه داد
_جونگ کوک نمیتونی تموم عمرتو اینجوری زندگی کنی، یه نگاه به زندگیت بنداز.
جونگ کوک نگاهی به خونش کرد، کاملا به نظرش عادی بود
_عادیه
سوکجین دستشو توی موهاش فرو برد و نگاه جدی ای به جونگ کوک کرد
_بیست و یک سال زندگیت و اینطوری هدر دادی نمیزارم بقیش اینطور پیش بره
سوکجین با شنیدن جمله"هر کاری میخوای بکن" خونه پسر و ترک کرد. میدونست به حرفاش گوش نمیده پس تصمیم گرفت فکرشو عملی کنه. نیشخندی به افکارش زد و ماشینش و روشن کرد.
.
.
.
ساعت 9 صبح پرورشگاه جونز
سمت دفتر مدیر پرورشگاه قدم برداشت؛ مدیر پرورشگاه آقای کانگ خودشو مدیون سوکجین میدونست چون کمک مالی زیادی بهشون کرده بود.
با در زدن کوتاهی وارد اتاق کانگ شد،مدیر با لبخند از سر جاش پا شد و سمتش قدم برداشت.
_چی شمارو اینجا کشونده آقای کیم
سوکجین لبخندی زد و دست کوتاهی با کانگ داد.
_چیزی ازتون میخواستم درخواست کنم
کانگ تعجب کرده بود چون سوکجین توی این سال ها تاحالا چیزی ازش درخواست نکرده بود، میدونست باید کارهاشو جبران کنه.
_پس بهتره بشینیم
سوکجین میتونست بفهمه مرد تعجب کرده ولی باید انجام میداد پس سمت مبل قهوه ای رنگی رفت و روی نشست. درست نمیدونست از کجا شروع کنه ولی باید میگفتش پس شروع کرد.
_خب راستش میخواستم یه بچه به فرزند خوندگی بگیرم ولی برای خودم نه برای برادرم، میدونم درست نیست ولی تموم مدارک و اوردم، میتونید برام انجامش بدید؟
کانگ نمیدونست چی بگه این براش کمی دردسر میشد ولی چاره ای نداشت
_سخته، باید فرایند هایی طی بشه که خود شخص باشه
_یعنی راهی نیست؟
کانگ به قیافه سوکجین خیره شد اون واقعا مدیونش بود
_میتونیم انجامش بدیم ولی ممکنه سخت باشه.
_مشکلی نیست
سوکجین لبخندی تحویل کانگ داد که کانگ دوباره شروع کرد به حرف زدن.
_خب بهتره بریم بچه هارو ببینیم
سری به معنی تایید تکون داد، میخواست جونگ کوکو به هر نحوی عوض کنه.
کانگ سمت اتاق های بچه های 4,5 سالِ رفت که با حرف سوکجین متوقف شد.
_میخوام حداقل 17 یا 18 سالش باشه
کانگ بیشتر جا خورد یه بچه 17, 18 ساله میخواست چیکار؟
_خب پس از این طرف باید بریم
سمت غذا خوری بچه ها رفت و سوکجین پشت سرش راه افتاد با رسیدنشون دم غذا خوری کانگ خواست وارد بشه ولی سوکجین جلوش و گرفت
_ میخوام از بیرون نگاه کنیم نمیخوام معذب بشن
کانگ میدونست سوکجین خیلی ملاحظه میکنه و سری تکون داد.
کنار پنجره کوچیکی که کنار سالن بود رفتن.
_شیطونشون کدومه؟
_کیم تهیونگ شیطون ترین بچه اینجاست ولی فک نمیکنم پسر بخواید پس..
حرفش بخاطر حرف مرد نصفه موند.
_میخوام پسر باشه
درسته سوکجین راجب همه چی فکر کرده بود؛ میدونست یه دختر خیلی جونگ کوک و معذب میکنه.
_ کیم تهیونگ کدومه؟
کانگ لبخندی زد چون تهیونگ براش دردسر های زیادی درست کرده بود و میتونست بلخره راحت تر نفس بکشه. به پسری که در حال اذیت کردن دوستاشه اشاره کرد.
سوکجین لبخند رضایتی زد و صورتشو سمت کانگ برد.
_ بهتره بریم کاراشو انجام بدیم.
.
.
.
یک هفته از اون روز گذشته بود و امروز بلخره میخواست پسر و به خونه کوک ببره. دم در پرورشگاه ایستاد، داخل پرورشگاه رفت تا وسایل تهیونگ و کمکش بیاره.
پسر و در حال خداحافظی با دوستاش دید پس سمتش قدم برداشت.
تهیونگ برای آخرین بار دوستاشو بغل کرد و سمت سوکجین رفت، و زمزمه کرد.
_بریم
سوکجین چمدونی قرمزی که خودش برای تهیونگ گرفته بود و از دستش گرفت و سمت ماشین رفت.
در حالی که چمدون و توی صندوق میزاشت به تهیونگ نگاه کرد.
_انقدر دل کندن ازشون سخته؟
میدونست تهیونگ پسر حاضر جواب و پروعیه برا همین انتخابش کرد چون میتونست جونگ کوک و رام کنه.
_نه فقط اونجا خاطرات زیادی داشتم
سوکجین متوجه لبای آویزون پسر شد، پس خواست جو و عوض کنه.
_نظرت چیه بریم امروز و بگردیم؟
حالت چهره تهیونگ تغییری نکرد و سوکجین تعجب کرد
_ترجیح میدم برم خونه جدیدم و بخوابم
سوکجین آهی سر داد اونم خیلی لجباز بود. ماشینش و روشن کرد و سمت خونه جونگ کوک حرکت کرد.
به اندازه کافی به تهیونگ گفته بود که پدرش قرار بود اون باشه ولی اون درمورد اخلاقش خبر نداشت.
_هی بیخیال من قراره عموت باشم میخواستم کلی با برادرزادم خوش بگذرونم
تهیونگ خیلی لجباز تر از این حرفا بود.
_همین اول کاری؟برادرزادت تاحالا خود برادرتو ندیده.
YOU ARE READING
سایه | Shadow
Romanceکاپل:کوکوی،یونمین،نامجین خلاصه:تهیونگ به فرزند خوندگی جونگ کوک گرفته میشه ولی کی میدونه واقعا قرار بچش باشه یا نه. ادامه دارد.