تست خوانندگی

58 10 5
                                    

روی صندلی نشسته بودم منتظر شنیدن اسمم بودم پام هر لحظه شدید تر می لرزید دستمو محکم رو پام فشار دادم تا یکم اروم بگیره
این هفتمین باریه که تست میدم و هر دفعه استرس بیشتری رو تحمل میکنم
*میدوریا ایزوکو کیه؟
با شنیدن اسمم از جا پریدم
_منم...میدوریا ایزوکو منم
اون مرد تا استیج همراهیم کرد ۴ نفر پشت صندلی بودن همشونو میشناختم همشون استوره بودن
میکروفنو دستم دادن المایت گفت
#خب میدوریای جوان امشب قراره چی برای ما اجرا کنی؟
_موزیک سوفیان استیونز به اسم چهارم جولای
#بسیار عالی خب شروع کن
استرس داشتم میترسیدم بازم ..
نه ایندفعه نمی تونم همچیو خراب کنم سرمو بالا اوردم و به المایت نگاه کردم صدای نواختن از پشت سرم رو شنیدم با دستای لرزونم میکروفنو جلو اوردم چشمامو بستم و شروع کردم

_The evil, it spread like a fever ahead
شر شیوع پیداکرده، مثل تب

It was night when you died, my firefly
شب بود که مُردی، کرمِ شب تابِ من

What could I have said to raise you from the dead?
چی میتونستم بگم، تا تورو از مرگ جدا کنم

Oh, could I be the sky on the Fourth of July?
اوه، میشه من در چهارم جولای آسمان باشم؟

"Well, you do enough talk
تو به اندازه ی کافی صحبت کردی

My little hawk, why do you cry?
شاهین کوچکِ من چرا گریه میکنی؟

Tell me, what did you learn from the Tillamook burn?
به من بگو چه چیزی از آتش سوزی تیلاموک

Or the Fourth of July?
یا چهارم جولای یاد گرفتی

We're all gonna die"
ما همه خواهیم مُرد....

وقتی اهنگ تموم شد چشمامو باز کردم
به المایت نگاه کردم بهم لبخند زد دلگرم کننده بود حدقل المایت یکمیم شده از اهنگم خوشش اومده لبخندی زدم تعضیم کردم پاهام داشت میلرزید اگه سریع نمیرفتم همونجا پخش زمین میشدم
وقتی درو بستم پاهام نتونس وزنمو تحمل کنه زمین افتادم چند نفر اومدن بالا سرم بلندم کردن حالا از قبل هم بیشتر استرس دارم یعنی قبول میشم ؟
به اندازه کافی خوب بود اهنگم؟صدام زیادی لرزید ؟

________

روی صندلی نشستم گوشیمو رو میز روبه روم گذاشتم و منتظر موندم ولی هیچ کس زنگ نزد بعدش سعی کردم با اهنگ گوش کردن و چسبوندن پوسترخواننده های مورد علاقم خودمو سر گرم کنم وسایل زیادی برا جابه جایی نداشتم فقط لباسامو کاور کردم
روز بعدش هم هیچ خبری از تماسشون نبود
شیر کاکائو و با یکم کیکی که دیروز از شیرینی فروشی کنار اپارتمانم خریدم خوردم
رفتم حموم وانو پر اب کردم یه اهنگ کلاسیک پلی کردم و تا بینی رفتم زیر اب سعی کردم ذهن اشفتمو کمی جمع کنم اگه بازم قبولم نکنن مجبورم برگردم کیوتو
به هر قیمتی شده قبول میشم و رویامو دنبال میکنم رویای من موسیقیه می خوام برای مردم اهنگایی بخونم که روحشونو لمس کنه و اونارو چند لحظه ام که شده از زمین و دقدقه های روزمره جداکنه اهنگایی بسازم که حرف دلشونه و به هر دلیلی نزدن و کلمه به کلمشو با گوشتو استخون درک میکنن می خوام...
صدای زنگ گوشیمو شنیدم سریع خودمو جمع و جور کردم با کمک وان بلند شدم گوشیمو از جلو اینه برداشتم شماره ناشناس بود بلخره زنگ زدن نفس عمیقی کشیدم و جواب دادم
_الو؟
+هی پسرر چطوری
_ها سلام ام خوبم شما؟
+عه یادت نمیاد کامیناری دنکی ام اون پسر کله زرده یادم رف دیشب بت تکس بدم سیوم کنی
_یادم اومد کامیناری سان خوبی ؟
+اره خوبم به تو زنگ زدن ؟
پوف کلافه ای کشیدم و اروم گفتم
_نه
+هی نمیخواد امیدتو از دست بدی به بقیه ام تا جایی که خبردارم زنگ نزدن بی خیالش زنگ زدم بگم میای امروز بیرون ؟
_بیرون ؟کجا می خوایم بریم؟
+عا هنوز تصمیم نگرفتیم ولی میریم میچرخیم الکی تهش پارکی کافه ای چیزی میریم پایه ای؟
_اره پایم چه ساعتی ؟
+۵غروب ادرسو برات می فرسم
_باشه میبینمت پسس مراقب خودت باش
+تو ام
دنکی رو دیروز دیدمش خیلی زود باش اوکی شدم به لطفش اون سه ساعت که منتظر نوبتم بودم اونقدرام طولانی نشد
از سرما لرز گرفتم دوباره رفتم تو وان
میگف بچه ها متمعنن دوستاشم هسن یکم مظتربم امیدوارم کنار بیام باهاشون
بعد حموم موهامو خشک کردم و یه تیشرت سفید پوشیدم از روشم یه دورس سبز روشن و شروار بگ مشکی گوشیمو از شارژ در اوردم بعد از انداختن اکسسوری و عطر زدن کیف کرمی مو رو دوشم انداختم و ال استارامو پوشیدم و درو کلید کردم

به ادرسی که کامیناری گف رفتم ولی ندیدمش یعنی زود رسیدم ؟ساعت ۵و ربع که پس کجاس ؟زنگ زدم بش
_سلام دنکی من ادرسیم که گفتی
+کجایی دقیقن ؟
_کنار مجسمه یه خانومه عه دیدمتت
دیدمش با ۵ نفر دیگه دستامو بالاسرم تکون دادم تا بلخره دیدتم اومد جلو بغلم کرد
+یو میدوریااا چطوریییی
_خوبم الان خفه میشم فقط
+او ببخشید
رفت کنارو اکیپی که پشتش راه میومدو دیدم
+بزا معرفی کنم این کیریشماس تو تست اون روز بود ولی زود تر کارش تموم شد ندیدیش برا همین
*هوی بزا خودم بگم سلام من کیریشیمیام
دستشو جلو اورد باش دست دادم
_سلامم میدوریا ایزوکو هسم خوشبختم
*منم
دنکی دستمو کشیدو برد سمت یه پسر بلونده عصبی بود چقد ترسیدمو چسبیدم به دنکی
+اینم باکوگوعه زود تست داده و قبولش کردن ولی گروهشو تکمیل نکردن سر اون فعالیتی نمیکنه فعلن
× نفله خودم زبون دارمم هوی بروکلی کوچولو زیاد سمت من نیا حوصلتو ندارم
برگام ریخ از رک بودنش با لرز گفتم
_چ..چشم باکوگو سان TT^TT
+هی چیزی نیس اون مدلشه گوه خاصی نیس که بخوای بترسی ازش بی خیال بیا اوچاکو و اسویی رو بت معرفی کنمم
_خوشبختم میدوریام
@همچنین اوچاکوام
#اسویی ام
+میمونه اخرین نفر شوتو تودوروکییی
شوتو سلام سردی داد
_ام سلام از اشنایتون خوش حال شدم شوتو سان
فقط سر تکون داد بهتره بیشتر مزاحمش نشم
+همیشه اینجوریه خیلییی سرد راسی اونم تو تست قبولش کردن
واو اون دونفر حتمن خیلی صداو استعداد خوبی دارن
_دنکی سان کجا قراره بریم ؟
+اولن اینکه دنکی خالی صدام کن قراره فقط دور بزنیم جای خاصی مد نظرته؟
سرمو به چپو راس تکون دادم توکیو خیلییی شلوغ بودد
بچه ها مشغول حرف زدن با هم شدن از اونجایی که هم خجالت میکشیدم و کسیو نمیشناختم پشت سر همه کنار شوتو راه رفتم اونم ساکت فقط راهو میومد حس میکردم مزاحمشم پس هیچی نگفتم و سرمو پایین انداختم


شرمنده خوب نشدهه ایرادی داشت بگید درستش کنممم 3>>>>

 Fourth of JulyDonde viven las historias. Descúbrelo ahora