𖦹𖦲 𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑𝟒 : 𝑯𝒐𝒏𝒆𝒔𝒕𝒚 𖦲𖦹

8 4 2
                                    

چشاشو اروم باز کرد و اولین چیزی که دید نیم رخ اخم کرده عشقش بود.

تقریبا ساعت 7 صبح تونسته بود بودن بخوابن، البته بعد از 5 راند متوالی.

دیشب تقریبا پسرش رو پاره کرده بود.

اصلا چی خورده بود که توش محرک جنسی بوده باشه؟

چون میدونه هیچ وقت اینطوری نبوده، و این دقیقا همون علائمه.

بعد از شیک حتی شام هم نخورده بود.

شیک؟؟

ولی اون شیک مال سهوا بود.

دستاش مشت شدن.

" عوضی میکشمت."

....

وارد سالن غذاخوری شد و بعد از پیدا کردن چیزی که اونا پشتش نشسته بودن بهشون نزدیک شد.

× کیم کریس دنبالم بیا.

بعد به سمت سرویس بهداشتی رفت ، پسر با تعجب به رفتن برادرش نگاه میکرد.

از جاش بلند شد و راهی برادرش رفته بود رو ، رفت.

وارد دستشویی شد که مشتی توی دهنش فرود اومد.

تا میخواست طرفو بزنه فهمید که از برادرش کتک خورده.

+ چته وحشی؟

× خودت چته؟

بعد به سینه پسر بزرگتر ضربه ای زد و به عقب هلش داد.

+ درست صحبت کن.

× براچی میخواستی بهش محرک جنسی بدی؟ که چی بشه؟ میخواییش، عین ادمیزاد برو بهش بگو میخوامت، این گوه بازیا چیه؟

پسر متعجب چند قدم به جلو گذاشت و گفت :

+ محرک جنسی دیگه چه صیغه ایه؟ چرا باید بهش محرک جنسی بدم؟

× دیشب حالم خیلی بد بود، بعد از خوردن نوشیدنی سهوا اینطوری شدم ، اگه تو توش محرک نریختی پس کی ریخته؟ خودش که مرض نداره.

پسر اینبار عصبانی شد.

+ چرا از نظر همتون عوضی ام؟؟ اینطوری منو شناختین؟؟ به یه دختر 18 ساله محرک بدم تا باهاش بخوابم؟؟ تائو خیر سرت تو داداشمی.

پسر کوچیک مردد پرسید.

× اگه کار تو نیست پس کار کدوم حرومزاده ای؟

+ اگه میدونستم که الان....

حرفش رو نصفه رها کرد و به سرامیک های قهوه ای رنگ زیر پاش خیره شد.

....

با بالاتنه لخت روی تخت دراز کشیده بود ، گوشی رو از این دست به اون دستش داد و کنار گوش چپش گذاشت.

+ اره همش رو چک کردم کم و کسری وجود نداره.

× اخر ساله باید حساب کتاب ها رو هم درست کنیم.

I DON'T WANNA LOSENơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ