.

782 103 20
                                    

جونگ‌کوک باورش نمی‌شد که توی این شرایط گیر کرده باشه!

جیمین به خاطر تب‌دار بودن بدنش اینبار نتونسته بود توی مهمونی بزرگی که مادربزرگش سالانه برگزار می‌کرد حضور داشته باشه و با وجود نگرانی‌ای که برای جیمین داشت، اون رو به خدمتکار خونه یعنی جسیکا سپرده بود و با تاکیدهای فراوان و سر کشیدن به جیمینی که روی تخت اتاقشون خواب بود، بالاخره راضی شده بود از خونه بیرون بزنه.

اگه توی این مراسم شرکت نمی‌کرد، بعداً هدف پرسش‌های مادر و بدتر از اون، پدرش میشد!

چرا که جئون جونگ‌کوک تک فرزند برادر بزرگ‌تر اون خانواده‌ی پرجمعیت و بالاتر از اون، تنها نوه‌ی آلفای اون خانواده‌ی ثروتمند بود و حضورش خیلی خیلی برای اون خانواده مهم بود!

اون خانواده دارای دو دختر و سه پسر بود و از اونجایی که خودشون امگا و بتایی بیش نبودن، بچه‌هاشون هم مثل خودشون امگا و بتا شده بودن به جز پدر جونگ‌کوک که آلفا بود و زن قدرتمند و آلفایی داشت و از ژن اون‌ها، آلفای غالبی به دنیا اومده بود.

جونگ‌کوک که روی تک مبلی که صدر مجلس قرار داشت نشسته بود، با نگرانی‌ای که نشون نمی‌داد، موبایلش رو چک می‌کرد تا اگه پیامی از جیمین دریافت کرد، بتونه همون لحظه جوابش رو بده.

پا روی پا انداخته بود و منتظر بود تا اون مهمونی تموم بشه.

آهنگ ملایمی در حال پخش بود و جفت‌های جوان وسط درحال رقصیدن و جفت‌های میانسال درحال نوشیدن بودن که گوشی‌ جونگ‌کوک ویبره رفت.

جونگ‌کوک سریع جواب تماس جسیکا رو داد:

_ بگو.

صدای مضطرب جسیکا توی گوش‌های تیز آلفا پیچید:

_ قربان، حال امگاتون خوب نیست!

جونگ‌کوک توی جاش سیخ نشست:

_ چرا؟ چیزی شده؟

_ ایشون وارد دوره‌ی هیتشون شدن.

جونگ‌کوک لبش رو به دندون گرفت و سریع زمزمه کرد:

_ الان میام.

_ قربان من پسرتون رو خوابوندم؛ خیالتون راحت باشه.

_ باشه.

گوشی رو قطع کرد و سریع از جاش بلند شد.

چون آخرای جشن بود، جونگ‌کوک بدون اینکه توجهی رو به خودش جلب کنه، از سالن بزرگ بیرون زد و با اشاره به نگهبان فهموند که ماشینش رو می‌خواد و اون هم سریع رفت تا ماشین رو بیاره.

جونگ‌کوک کتش رو از تنش بیرون آورد و با توقف ماشین گرون قیمتش جلوی پاهاش، سوارش شد و با سرعت هر چه تمام‌تر، به سمت خونه‌ش به راه افتاد.

هنوز دویست متر از اون تالار بزرگ فاصله نگرفته بود که گوششش دوباره زنگ خورد.

با دیدن اسم جیمین روی صفحه اسکرین گوشیش، جوابش رو داد:

Pretty BossWhere stories live. Discover now