هیچی دربارش نمیدونم!

328 56 2
                                    



&:خیلی وقت بود بیدار شده بودم ولی تکون نخوردم تا بخوابه
دیشب فکر میکردم انجامش میدیم ولی...
اگه بخوام با خودم روراست باشم
مسئله اینه من هیچ چیز درباره جونگکوک نمیدونم
و دیشب اینو خیلی خوب حسش کردم
تفکر و خواسته های من با جونگکوک متفاوته

دستمو آروم بردم‌سمت موهاش و با پشت انگشتام‌آروم‌نوازشش کردم
که دستمو رو هوا گرفت و برد سمت لباش و بوسید

_صبحت بخیر ماه کوچولو
کی بیدار شدی

&:صبح‌بخیر چند دیقه قبل

_چیزی شده؟انگار ناراحتی

&:من؟نه ناراحت نیستم خوبم
گرسنمه یکم میشه صبحانه بخوریم

_معلومه که میشه
الان زنگ میزنم بیارن برامون
ببینم تو چرا دیگه به من نمیگی آجوشی

&:دوست دارین بگم آجوشی

_بهم بگو آجوشی
اما بعضی وقتا هم اسممو صدا کن
واسه دلبری کردن مثلا

&:من دلبری کردن بلد نیستم آجوشی

_توعه نیم وجبی دلبری کردن بلد نیستی؟
تو دلبری تو ذاتته جیمین

&:پس اگه خیلی دلبرم چرا...
چرا د..دیشب اتفاقی نیوفتاد آجوشی

_سرتو بیار بالا و تو چشمام نگاه کن

&:سرمو بلند کردم و از لای پلکام نگاهش کردم

_منو ببین
من عاشقت شدم جیمین
و عاشق تنها خواستش یکی شدن با معشوقشه
اما فعلا خیلی زوده
مخصوصا برای تو
تو ۱۸ سالته جیمین من بخوامم
نمیتونم
میترسم بهت آسیب بزنم
ما خیلی باید آروم و کم‌کم پیش بریم

&:م..متاسفم آجوشی
که برات کافی نیستم

_تو برای من کاملی
همه چیزی هستی که تو تمام این سالا از زندگیم میخواستم
فقط باید یکم صبور باشی همین

&:کسی که صبوره و صبوری میکنه شمایی آجوشی

_من برای تو تا آخرین لحظه عمرم صبر میکنم
فقط میخوام فکرای بیخود سراغت نیان همین

گوشیم زنگ خورد
نگاهمو از جیمین گرفتم و گوشیرو بدونه نگاه کردن به شماره جواب دادم

_بله

*س..سلام

_شما؟

*ر..رائونم

_صدای تپشای قلبم تو گوشم اکو میشد
سعی کردم عادی باشم
با اشاره به جیمین از کلبه زدم بیرون و رفتم داخل جنگل

_به چه حقی به من زنگ زدی تو

*آقا لطفا فقط اجازه بده یه لحظه صحبت کنم

_دهنتو ببند و بار آخری بود که شمارتو رو گوشیم دیدم
اگه یبار دیگه شمارتو ببینم نمیخوام برات بازگو کنم که چه اتفاقایی میوفته

*هق... لطفاااا فقط بزار توضیح بدم

_نیاز به هیچ توضیحی نیست رائون
تو فقط سکس پارتنرم بودی همین
ولی بیشترشو خواستی و من همچین چیزی نسبت به تو حس نمیکردم پس تموم شد و تو هنوز
بعد ۳ سال داری به زنگ زدن به من ادامه میدی
قسم میخورم این دفعه ازت شکایت کنم

*م..من دیگه چیزی بیشتر نمیخوام
دوباره سکس پارتنر باشیم لطفا
التماست میکنم

_خدافظ رائون

&:با چشمای اشکی پاهای لرزونمو با خودم کشیدم و سعی کردم پشت درخت مخفی بشم تا منو نبینه
رائون...
رائونا تو کی هستی که آجوشی انقدر قشنگ اسمتو صدا میزنه

_رفتم داخل کلبه اما جیمین نبود
کنار برکه و داخل ساختمون رستوران
همه جارو گشتم ولی نبود
رفتم سمت ساختمون مدیریت

don't touch meDonde viven las historias. Descúbrelo ahora