سلام دوستان خب اینم یه بوک جدید و هیجان انگیز و قشنگ ، امیدوارم که حمایتش کنین و دوسش داشته باشین 💕💕💕💕🤤🌈
______________
بین عشق و تنفر محدوده ای وجود داره که واقعا غیر قابل
پیشبینیه....
اون محدوده چیز خطرناکیه چون در عین حال که میتونی از
یکی متنفر باشی ،همزمان میتونی حس جدیدی و تجربه کنی
،.....اومممم شاید عشق!
دوست داشتنی که با تنفر شروع بشه ،عمیق تر از هر چیز
دیگس چون چیزایی رو که تنفر نتونسته بهت نشون بده،
عشق نشونت میده!
البته اتفاقاتی که بین این دو نفر در این محدوده میوفته می تونه
مثل یه بازی تو رو به چالش بکشه!⋋✿ ⁰ o ⁰ ✿⋌⋋✿ ⁰ o ⁰ ✿⋌⋋✿ ⁰ o ⁰ ✿⋌⋋✿ ⁰ o
پیراهن سفید و شلوار مشکی شو مرتب کرد و جلو آیینه
ایستاد ،رنگ لباس تضاد زیبایی رو به وجود آورده بودن
...جلو آیینه داشت موهاشو درست میکرد که زنگ گوشیش
توجهشو جلب کرد .....گوشیش رو اسپیکر گذاشت و به کاراش مشغول شد .
_سلام جیم
سلام و مرض ، معلوم هست کدوم گوری هستی کیم
فاکینگ تهیونگ ، الان سه ساعته که منتظرتم ،میخوای به آخر جشن برسی؟؟؟
مگه میخوای بری عروسی گمشو زود کونتو جمع
کن بیا اینجا... (بنده به شخصه عاشق جیمین شدم🤣👋)تهیونگ از غرغرای دوستش خندش گرفته بود .جیمین
همیشه اینطوری بود و اون عاشق همین اخلاقش بود.اونا در واقع از اول دبیرستان با هم دوست شدن و الان بخش مهمی از زندگی همن...و بله اونا آخرین سال رو از
مدرسشون گذشتن و امشب مهمونی برای
فارق التحصیلیشونه...._جیم بهتره یکم نفس بگیری پسر ....دارم میام نترس ده
دقیقه دیگه اونجام
برای اینکه غرغرای دیگه جیمین و نشنوه گوشیو سریع قطع کرد .سریع موهاشو بالا داد و خودشو برای آخرین بار تو آیینه
چک کرد و گوشیشو برداشت و از خونه زد بیرون.راستش جیمین و تهیونگ دوسالی خونه جیمین اینا با هم زندگی میکردن و الان یه سالی بود که خونه ای جدا از پدر و مادر جیمین گرفتن و هر کدوم خونه های خودشونو داشتن.
نیازی به ماشین نداشت چون حداقل پنج دقیقه با اونجا فاصله داشت .
سریع به اونجا رسید ، جای خوبی بود.جیمین و دید که داره براش دست تکون میده ، به طرفش رفت که تو بغلش فرو رفت.
_سلام جیم
جیمین تهیونگ و از خودش جدا کرد و حالت عصبانیت به خودش گرفت که از همیشه کیوت تر بود.&توی کله پوک گوشیو چرا روم قطع میکنی هان؟؟؟
سه ساعته منتظرم اینجا_جیم حالا که اینجام
جیمین از حرص خوردن هوفی کشید .اون همیشه از دست تهیونگ حرص میخورد.
BẠN ĐANG ĐỌC
H͓̽a͓̽t͓̽e͓̽ ͓̽G͓̽a͓̽m͓̽e͓̽
Lãng mạnچی میشه اگه دو نفر به خاطر یه اشتباه توی یک شب خاطره انگیز از هم متنفر باشن طوری که دیگه نخوان ببینن! و بعد از چند سال دوباره همو ملاقات کنن اما فقط نه یه دیدار بلکه اونا میفهمن که همکار همن! _______________________________________________________ ت...