از دید تهیونگ
خیلی استرس داشتم 1هفته پیش به خواست جیهوپ یک اتاق کامل با تجهیزات عمل برای جیمین آماده کردم ، داخل بیمارستان بخاطر پرسنل و خبرنگارا نمیشد بستریش کنیم و برای زایمان باید داخل خونه آماده میشد
جیهیون: تهیونگ
برگشتم بابا کنارم ایستاد دستش با لبخند روی شونم گذاشت
جیهیون: استرس داری؟
سرم تکون دادم و اب دهنم قورت دادم
جیهیون: درکت میکنم منم یک زمانی جای تو بودم خیلی استرس داشتم ، اما نگران نباش چشم به هم زدنی همچی تموم میشه
تهیونگ : بابا ، جیهوپ گفت عملش سخته
جیهیون: خودت جمع کن تهیونگ!
جیهیون: خودت پزشکی! میدونی ما همیشه احتمالات بد در نظر میگیریم اما دلیل نمیشه واقعا اتفاق بیوفتن!
جیهوپ: تهیونگ؟
برگشتم جیهوپ جدی نزدیکمون شد ترسیده نگاهش کردم
تهیونگ: چیشده!؟
جیهوپ: باید باهات صحبت کنم
تهیونگ: مشکلی پیش اومده!؟اره!؟
بابا هم نگران شد جیهوپ یک نفس عمیق کشید
جیهوپ: رحم جیمین تحت فشار ، باید عمل شروع کنیم
اب دهنم ترسیده قورت دادم دستم به نرده تکیه دادم بابا دستش روی شونم گذاشت
جیهوپ: تهیونگ همهی آزمایش هاش خوب بودن جای نگرانی نیست اما الان باید کنارش باشی
تهیونگ: درسته ، بریم
سمت اتاق مشترکمون رفتم وارد اتاقش شدم نامجون ، جین ، یونگی ، کوک ، دنیل ، خانم و اقای پارک دورش بودن با چشمای براقش بهم خیره شد لبخند زدم کنار تختش ایستادم پیشونیش بوسیدم
تهیونگ: خوبی؟
جیمین: ت.ته
کامیلا: ما میریم بیرون
همه از اتاق خارج شدن کنار تختش نشستم و دستش گرفتم اشکاش سرازیر شد
تهیونگ: چیزی شده گل رز من؟
جیمین: میترسم
تهیونگ: من اینجام ، همه کنارتیم چیزی برای ترسیدن وجود نداره ، جیهوپ گفت تمام آزمایشهات خوب بودن
جیمین: واقعا؟
تهیونگ: واقعا ، تا چند ساعت دیگه میتونیم غنچه هامون بغل کنیم و با هر حرکاتشون ذوق کنیم پس از هیچی نترس منم موقع عمل کنارتم
شکه با لبخند نگام کرد و اشکاش پاک کردم
جیمین: راست میگی؟!!!
ESTÁS LEYENDO
🩺мιѕυnderѕтand🩺
Fanfic❤️🩹Misunderstand❤️🩹 ❤️🩹سوء تفاهم❤️🩹 🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹 همچی از جایی شروع شد که تصمیم گرفتم گل رزش باشم و اون شازده کوچولوم💫🌹 _ میخوام از این به بعد تو گل رزم باشی قبولم میکنی؟ + دوست دارم شازده کوچولو *********** + تو اصلا متوج...