𝕻𝖆𝖗𝖙5

216 29 41
                                    


+باید بگم ک من مشکلی ندارم که تو لخت بگردی درواقع از خدامه ولی تو مشکلی با کشته شدن بادیگاردا و خدمه های بیگناه تو خونه نداری؟؟

نفس عمیقی از گردن جونگکوک کشید و حرفشو ادامه داد..

+هوم توت فرنگی کوچولو؟؟

_ب.. برو عقب مرتیکه روانی..

اما تهیونگ برخلاف خواسته جونگکوک عمل کرد و بیشتر ب جونگکوک چسبید..

+جواب منو بده.. مشکلی نداری؟

جونگکوک نفس عمیقی کشید و سعی کرد تمرکز کنه..

_اصن چ ربطی ب اونا داره؟چرا باید کشته بشن؟

+زدی تو خال!منتظر همین سوال بودم!!چونکه..

دستاشو از گردن تا روی شکم جونگکوک نوازش بار کشید و انگشتاشو ب حالت ضرب آروم رو زیر شکم جونگکوک حرکت داد...

+چونکه اونا حق ندارن چیزی ک مال منه رو ببینن.. این یه قانونه!!

_از حرفات چیزی متوجه نمیشم!

+این بدن لعنتیت.. نباید.. نباید کسی جز من ببینتش.. فهمیدی؟
امیدوارم ب این قانون عمل کنی!
فهمیدی؟

_...

+نشنیدم؟

_ف.. فهمیدم

بوسه ای زیر گوش جونگکوک زد و ازش فاصله گرفت..
با دستش سمتی رو نشون داد و رو ب جونگکوک برگشت..

+اونجا اتاق لباسامه... هرکدوم خواستی میتونی برداری.. میرم پایین واسه شام.. منتظرتم!

لباس خودشو پوشید و از اتاق بیرون رفت..

بعداز رفتن تهیونگ سمت اتاق لباسا رفت و همچنین مشغول درآوردن ادای تهیونگ بود..

_این بیدین لیعنیتیت نیبییید کیسی جیز مین بیبینیتیش فیهمیدی🦖

+ادای منو درمیاری تو؟؟

با شنیدن صدای تهیونگ مثل برق گرفته ها سر جاش خشکش زد.. بعد از چندثانیه سعی کرد نقاب خونسردشو بزنه..
دستاشو گذاشت رو کمرش چرخید سمت تهیونگ

_ارع.. ک چی؟بدن من مال منه ب توچه مردک.. اصن برای برگشتی؟

+گوشیمو جا گذاشته بودم.. برای حرف قبلیت هم بعدن میفهمی ب من چ...

+وقتی اون بدنتو مال خودم کردم میفهمی مال توعه یا من(زیرلب)

_چیزی گفتی؟

+ن لباس بپوش و زود بیا.. البته اگه اندازت بشه..

_یااااا.. میخوای بمیری؟

جونگکوک جثه اش کوچیک نبود.. بدن ورزشی و شکم 8تیکش برای خودش ابهتی داشت.. اما همه اینا تا وقتی کوچیک نیست ک کنار تهیونگ نباشه... در برابر شونه های پهن، بدن ورزشی و قد بلند تهیونگ جونگکوک فقط یه بیبی بود.. البته جونگکوک رو بکشی هم قرار نیس اینو قبول کنه...

_𝐏𝐥𝐚𝐲𝐢𝐧𝐠 𝐰𝐢𝐭𝐡 𝐟𝐢𝐫𝐞_Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz