سلام سلام دلی اومده
میدونم خیلی وقته از اپ کردنم گذشته و یکم بدقولم ولی خب معذرت میخوام ببخشین
از این به بعد هر هفته یکشنبه اپ داریم با چهارشنبه قوله قوله قول
خب بریم که شروع کنیمممممم
_________________________:)Jim:
بعد رفتن تهیونگ یونگی هم اتاق را ترک کرد
+این چه گوهی بود من خوردم؟
+فاک فاک چرا همچین کاری کردم!
نفس عمیق بکش جیم تقصیر اونه
وجدانش به صدا در اومد
-تقصیر اونه؟کصخل شدی پارک چیم چیم؟
+وجی جون خب چیکار کنم؟میخوای خودمو بزنم؟
-نه فقط یکم ادم باش انقدر منو عذاب نده و اشتباهتو قبول کن
+چشم وجی الان میزاری برم شام کوفت کنم؟
-هرجور میلته فرزندم
+اخرسر دیوونه میشم
لگدی به افکارش زد لباس هایش را مرتب کرد،دستی به سرو رویش کشید و از اتاق خارج شد
+هی صبر کن ببینم کوکی کجاست؟
مسیرش را تغییر داد و راه اتاق پسر کوچکتر را به پیش گرفت
دوتقه به در زد
+هی جونگ کوک
-بیا تو جیم
+کجا بودی؟
-هیچی رفتم از اجوما پرسیدم تایم غذارو الانم اومدم لباسامو عوض کنم بعد ام میخواستم بیام پیش تو
+اوه باش فقط دیر کردی رفیق همون یذره ابرومم به باد رفت
-چیم داری اشتباه میکنی
+نه تو نمی...
-هی به من گوش کن جدی میگم تو ابرویی نداری که بخواد بره
کمی تحلیل حرف جونگ کوک طول کشید و بعد به دنبال پسر افتاد
+هی ورپریده من ابرو ندارم؟
صبر کن وایسا کاریت ندارم-بچه گول میزنی؟میدونم اگه بگیریم دهنم سرویسه
+در هرحال دهنت سرویسه
داشت برای پسر کوچیکتر زبون در میاورد و شیرین میخندید که یکدفعه در اتاق باز شد
=اینجا چخبره؟
که همون لحظه جیمین بالشت کوچکی پرت کرد و بالشت مستقیم خورد تو صورت تهیونگ
=ایش میشه بگید اینجا چخبره؟
با صدای بلند الفا هردو پسر خشک شده در جاهایشان ایستادند
=دقیقا اینجا چخبره؟زبونتونو موش خورد؟چیکار میکنید مگه بچه اید؟
+اصلا ربطی به بچگی نداره من فقط داشتم دنبالش میکردم
-اره ما خیلیم بزرگیم اون فقط میخواست منو بگیره
=توله خرگوشه کوچولو جالبه واقعا ادعای بزرگی میکنی؟
خیلی بزرگید در هرحال میخواستم بگم بیاید پایین چون غذا حاضره
__________
دقایقی بعد همه سرمیز حاضر بودند
بدون هیچ حرفی در سکوت غذا میخوردند
یک طرفه میز پادشاه بزرگ اقای ووشین و در کنارش سولگی همسرش
طرفه دیگر دو برادر و کنارشان همسرانشان
وضع از همه بدتر برای جونگ کوکی بود که کنار جیمین نشسته بودو از شانس خوبش تهیونگ هم درست کنار جونگ کوک نشسته بود
÷خب امروز اعضای جدیدی از خانواده کنار ما هستن
÷جیمین عزیزم روز اولت خوب بود؟
کسی که اذیتت نکرد؟
+نه اقای ووشین
اینجا راحته و همه باهام رفتار خوبی دارن
÷اوه خوشحالم که راحتی
ولی الان باید راجب یه موضوعی باهاتون حرف بزنم
مارک....
خب خب خب بزارم تو خماری بمونید^^
YOU ARE READING
خورشیدوماه
Romanceقبیله خورشید و ماه دوقبیله متفاوت دوقبیله بهم گره خورده سرنوشت شاهزاده ها قبیله تاریکی و روشنایی ژانر:امگاورس.تخیلی.هپی اند.کمی کمدی کاپل: اصلی: یونمین فرعی: نامجین تهکوک هوسوک تنها نیست و کاپلش یه رازه.....