دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و رفتم سمت جیمین و دستشو کشیدم
لبخندش محو شد
زل زد بهم
+این چه کاریه؟
اروم گفتم:
_ این حر...ومزادس
خندید
+چی؟
_ بریم...اصلا میریم تو کمپانی بابام کار میکنیم...مگه توکار نمیخوای؟
+من اینکارو دوست دارم
و دستمو پس زد و دوباره رفت سمت سوجون...
لبامو محکم گاز گرفتم...
یهو طعم شوری خون رو تو دهنم حس کردم
کلافه استینمو کشیدم رو لبام که خونش پاک شه...
باشه ...لج میکنی؟
رو کردم سمت جیسو و با لبخند گفتم:
_مشتاقم اینجارو ببینم
با ذوق سرشو تکون داد و دستشو دور بازوم حلقه کرد.
قبل از اینکه برم نیم نگاهی به جیمین انداختم که دیدم اونم داره به من نگاه میکنه
راه افتادم دنبال جیسو
همه جارو نشونم داد
تا رسیدیم به انبار
درو با کلید باز کرد و رفتیم تو
+یه لحظه صبر کن یه چیزی میخوام بهت بدم
سرمو تکون دادم و سر جام وایسادم
یکم اومد سمتم و خم شد ...میخواست یه بطری از روی زمین ورداره
قشنگ بد...نش بهم چسب...یده بود
پوزخند زدم
پس نقشه ت اینه؟
ازش فاصله گرفتم
برگشت سمتم
+اوه ببخشید
خنده م گرفته بود
_اهمیتی نداره
یه بطری الکل گرفت سمتم
+این ۸۰ درصد الکل داره...میخوام بدمش به تو
_اما...من اصلا الکل نمیخورم...
با تعجب بهم زل زد
+واقعا؟
سرمو تکون دادم
_علاقه ای بهش ندارم...حالا بهتر نیست که بریم؟
ذوقش کور شد
+باشه... بریم
جلوتر راه افتادم و دوباره برگشتیم کافه...
با چیزی که دیدم احساس کردم برق از سرم پرید
جیمین داشت با قهوه ساز کار میکرد و سوجون پشتش وایساده بود...
داشت خودشو بهش نزدیک میکرد
رفتم سمتشون و جیمین رو صدا زدم
برگشت سمتم
+چیشده کوک؟!
_ اگه ایرادی نداره امروزو بریم خونه...یکم تب دارم
نگاهم به سوجون افتاد که با پوزخند بهم زل زده بود
جیمین نگران اومد سمتم و دستشو گذاشت رو پیشونیم
+واقعا تب داری
تعجب کردم...من الکی گفتم تب دارم
رو کرد سمت سوجون
+اشکالی نداره امروز رو زود بریم خونه؟...کوک یکم مریضه
با بی میلی سرشو تکون داد
+باشه... ایرادی نداره
با لبخند به سوجون نگاه کردم که روشو برگردوند
دست جیمین رو گرفتم و خواستیم بریم بیرون که جیسو اومد جلوم وایساد
+میشه شمارتو داشته باشم؟
نیم نگاهی به جیمین انداختم که منتظر جوابم بود
با لبخند رو به جیسو گفتم:
_چرا که نه...
گوشیشو گرفت سمتم...به ناچار شماره مو براش زدم وگوشیشو بهش پس دادم
با لبخند گفت:
+ممنونم
سرمو خم کردم و دست جیمینو گرفتم و از کافه زدیم بیرون
تا وقتی رسیدیم خونه باهمدیگه حرف نزدیم
#کسوف
#p31
#Eve
VOCÊ ESTÁ LENDO
solar eclipse
Fanficcouple: Kookmin.Sope Genre: Romance.Fluff موضوع: جونگ کوک بخاطر اتفاقی که توی گذشته ش براش افتاده به بیماری روانی دچار میشه و جیمین که روانشناسه برای درمان کوک استخدام میشه... و رابطه جونگ کوک و جیمین رفته رفته باهم بهتر میشه و...