اگر ما میفهمیدیم هیچ راهی برای زندگی وجود ندارد که در برابر غم ایمن شویم این باعث آسان شدن کارها میشد. این غم به صورت ذاتی بخشی از بافت شادی است و بدون هم هیچ هستند.
کتابخانه نیمه شب، مت هیگ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
«حتما هزار تا مرض و کوفت و زهر مار داره!»
اوه گربه را ورانداز میکند. خنگول را ورانداز میکند. سرش را تکان میدهد.
« احتمالا شما هم دارین. با این حال بهتون سنگ نمیزنیم.»
مردی به نام اوه، فردریک بکمن
DU LIEST GERADE
1397
Sachbücherفقط میخوام جملاتی که توی دفترم نوشتم ذخیره بشن و یه جایی داشته باشمشون. جملاتی از کتاب، فیلم، انیمه، آهنگ یا جملاتی که اتفاقی شنیدم یا خوندم و دوست داشتم.