هری:سلام لویی،یک هفتست جوابم رو نمیدی و میدونی که، تا وقتی که دوباره بلاکم کنی قراره بهت پیام بدم و تا وقتی که بهت قضیه رو نگم دست بردار نیستم
لولو:ام،ببخشید؟
هری:خدا ببخشه،داشتم میگفتم،تا وقتی دوباره بلاکم کنی قراره بهت پیام بدم و تمام این جریانات کوفتی بگم
هری درحال نوشتن است.
لولو:داداش مطمئنی به شماره درستی پیام دادی؟
من لویی نیستم
پیام لولو دیده شد.
هی؟اینجایی؟
*شما نمیتوانید به این شخص پیام ارسال کنید*••••
هری:سلام لیام
لیام:چته
هری:لویی شمارشو عوض کرده و انگار به یه یارویی فروخته
لیام:به من چه
هری:یعنی چی به من چه
تو مگه دوست صمیمی من نیستی؟لیام: هستم انگار
هری:پس به زین پیام بده و شماره جدید لویی رو بگیر
لیام:الان که فکر میکنم دوست صمیمیت نیستم
هری: اما لیلی، من به زین پیام بدم؟
میخوای سیاه و کبودم کنه؟
چطور از دلت میاد؟
تو چطور دوست صمیمی منی؟؟لیام:برو از نایل بگیر خب کصخل، اون سیاه و کبودت نمیکنه
هری:لیام جریان سیب زمینی یادت میاد؟
لیام:نه یادم نمیاد
هری در حال تایپ است.
لیام:خدایا چقدر گیر دادی که همه چیو توضیح بدی
هری در حال تایپ است.
هری:یادت میاد یه بار تو مهد کودک داشتی سیبزمینی میخوردی بعد یه یارو اومد گفت چقدر شبیه سیبزمینی هستی و مسخرت کردو با دوستاش بهت خندید و روت سیبزمینی انداخت؟بعد من با عضله های قوی و خوشگلم پسره رو اونقدر زدم که از دماغش خون اومد و در نهایت دماغش شکست؟
دستت درد نکنه تو سن کم وارد زندگی واقعی شدم و کم مونده بود تو مهدکودک اخراج شم! اگه تو دانشگاهم مشکلی پیش میومد مقصر تو بودی
بعد تو بهم گفتی که:
"آه هری بزرگ!من به تو مدیونم تو آینده هر خواسته ای از من داشتی این رو بهم یادآوری کن باشه؟"
بعدشم با گریه و زاری اومدی عضله های خوشگلم رو بغل کردی
هعی روزگار چشمام پر شد:")لیام: واقعا؟خیلی خب پس
هری:عاشقتم پینو
لیام:*شماره تلفن*
اینو فراموش نکن هری،این مسئله مهم رو به یه چیز کوچیک خرج کردی و البته که مجبور شدم بخاطرش به زین پیام بدم و تحملش کنم!هری:اون اونقدراهم بدنیست لی،فقط گاهی باهات لاس میزنه :))
لیام:خفه خون بگیر
هری:مرسی پینو من رفتمم،آدیوس"خداحافظ"
ESTÁS LEYENDO
do me a favour"Texting"L.S
Fanficلویی:پس بهم یه لطفی بکن و خود شیفتگی رو تموم کن. ... درحالی که لویی نمیخواست با دوست پسر سابقش، هری حرف بزنه،هری هر روز بهش پیام میداد. هری تا وقتی چیزی که لویی ازش بیخبره رو نگه دست برنمیداره. "Persian Translation" [completed]