امروز بالاخره میریم هند
هر کدوم از همکلاسیهای قدیمیمون که فهمیدن داریم میریم هند کلی مسخرمون کردن
اما من همیشه دلم میخواست برم اونجا
خودم میدونستم خود هند با فیلماش کلی فرق داره
ولی ته دلم باز میگفت اونجا نور امید منهاما یچیز ی فرق داشت همه بچه هایی که قرار بود برن به کشورهای دیگه همشون همین امروز پرواز داشتن
یچیز ی که حالمو بد کرد این بود که همشون از نژادهای دیگه های کشورهای دیگه بودن
این نمیتونه واقعی باشه
وقتی قضیه رو به آرشام گفتم اخماش جوری رفت تو هم که یلحظه ترسیدم
آرشام:نترس داداشم ... تا زندم مراقبتم...قول مردنهیچیزی عجیبه
درست نیس غلطه
اما کاریش نمیشه کرد
سوار هواپیما شدیم
تمام فکرو ذکرم پی آینده نا معلوم خودم بود آینده آرشام
خدایا هر چی شد ما رو از هم جدا نکن
مثل بقیه این سال ها هوای منه یتیم رو داشته باش
دمت گرم
CZYTASZ
❤👬You&I
Romansخدا تورو از آسمون تو جشن هولی بین اون همه رنگ فرستادت تو آغوشم ... هیچوقت نمیدونستم چیکار کردم که صاحب رنگین کمونی مثل تو شدم