یه تست دیگه

2.1K 362 30
                                    

_واو! تو واقعاً مستی...

پسری که دستش رو دور گردنش انداخته و حمل می‌کرد رو مخاطب قرار داد و اون در جواب سکسکه کرد. جونگ‌کوک بدون اینکه حتی یک لامپ رو روشن کنه، به‌سمت کاناپه‌های وسط هال رفت و تهیونگ رو روی یکی‌شون نشوند.
بی‌انصافی بود اگر می‌گفت خودش هم تحت‌تأثیر الکل توی بدنش نیست؛ اما ده شات الکل برای تهیونگی که تابه‌حال نوشیدنی‌های الکی نخورده بود، خیلی زیاد به‌نظر می‌رسید و این توی رفتارش کاملاً مشهود بود.
پسر بزرگ‌تر تقریباً روی هوا قدم برمی‌داشت و چشم‌هاش کاملاً بسته بودن.
جونگ‌کوک زبونش رو روی لب بالاش کشید و خودش رو کنار تهیونگ -تقریباً چسبیده به بدنش- روی مبل انداخت و بینیش رو به گردن پسر مالید.
بدن تهیونگ لرز کوچیکی کرد و پلک‌هاش رو کمی از هم فاصله داد. بین سکسکه‌هاش گفت:

_قل‍... ‍قلکم... گرفت.

_هممم.

سرش رو با خماری نزدیک‌تر برد و پرسید:

_ببوسمت تهیونگی؟

لبخند محوی روی لب‌های تهیونگ نشست.

_هوممم. بوس دوست دارم.

گفت و لب‌هاش رو با همون چشم‌های بسته غنچه کرد.
پسر کوچیک‌تر با گرفتن تأیید سرش رو جلوتر برد و خیلی زود لب‌هاشون روی هم نشستن.
به قصد یه بوسهٔ کوچیک شروع کرده بود؛ اما لحظاتی بعد خودشون رو درحالی پیدا کردن که نمی‌تونستن از لب‌های هم فاصله بگیرن و هر ثانیه تنش بینشون بیشتر می‌شد.
تهیونگ بین بوسه‌هاشون با صدایی آروم نفس‌نفس می‌زد و پلک‌هاش کاملاً روی هم افتاده بودن.
پسر دانشجو بعد از دقایقی متعدد و زیاد؛ وقتی دیگه نفس‌کشیدن از راه بینی بهش کمکی نمی‌کرد، لب‌هاش رو عقب برد و هم‌زمان که نفس‌نفس می‌زد، با پلک‌های نیمه‌بازِ پسر عروسک‌نما نگاه کرد.
دستش رو نوازش‌وار روی رون پوشیده با شلوارش کشید. لب‌هاش رو به چونه‌اش رو رسوند و بعد از نشوندن بوسه‌ای کوتاه، همون‌جا زمزمه کرد:

_دلت می‌خواد... به‌خاطر اینکه توی تستت نمرهٔ کامل گرفتی، یه جایزه بهت بدم؟

پسر بزرگ‌تر سرش رو به‌آرومی تکون داد و جونگ‌کوک جلوتر رفت. بوسه‌های طولانی اما نرمی روی گردن پسر می‌کاشت و هم‌زمان دستش به‌سمت پایین‌تنه‌اش حرکت کرد.
با حوصله ابتدا کمربند دور شلوار جینی که متعلق به خودش بود رو باز کرد و اون رو کامل درآورد. بعد از اون به‌ترتیب دکمه‌ها و زیپ شلوار رو باز کرد و شروع کرد به کشیدن انگشت‌هاش روی کش باکسرش.
تهیونگ تنها نفس‌های عمیق و صدادار می‌کشید و مچ دست پسر کوچیک‌تر که روی باکسرش حرکت می‌کرد رو با دست لرزونش نگه داشته بود. ایدهٔ دقیقی از اتفاقی که داشت رخ می‌داد، نداشت؛ اما می‌دونست از بوسه‌هایی که روی گردنش می‌نشستن، خیلی خوشش می‌اومد.
دست جونگ‌کوک با ملایمت باکسر تهیونگ رو آروم پایین کشید و پاهای پسر کمی جمع شدن. با دست دیگه‌اش رونش رو نوازش کرد و به پایین‌کشیدن باکسرش تا جایی که بتونه عضوش رو بیرون بیاره، ادامه داد.
می‌تونست حس کنه که عضو پسر کمی سفت شده و این باعث شد لبش رو گاز بگیره.
بوسه‌هاش کم‌کم تبدیل شدن به مکیدن و کشیدن زبونش رو پوست گردن پسر.
دستش رو دور عضوش حلقه کرد و به‌آرومی مشغول حرکت‌دادن شد.
تهیونگ سرش رو کاملاً به پشتی مبل تکیه داده بود. از بین پلک‌های نیمه‌بازش به صورت جونگ‌کوک نگاه می‌کرد و بین نفس‌های بلندش گاهی ناله می‌کرد.
پاهاش رو کاملاً از هم فاصله داده بود تا بتونه چیزی که توی پایین‌تنه‌اش پیچیده بود رو بیشتر حس کنه.

_ج‍... ‍ونگ‌کوک...

بین نفس‌های منقطعش اسم پسر رو صدا زد.

_هممم؟

_حس... ع‍... ‍جیبی دارم.

جونگ‌کوک زبونش رو روی لب‌هاش کشید و بوسهٔ خیس دیگه‌ای روی گردنش نشوند. به حرکت دستش دور عضو سفت‌شدهٔ پسر سرعت بخشید و لرز خفیف بدنش رو دید.

_عالیه.

دستش رو سریع روی عضو تهیونگ تکون می‌داد و بوسه‌هاش همچنان روی گردنش ادامه داشتن؛ اما با حس دست پسر روی عضو تحریک‌شده‌اش از روی شلوار، چشم‌هاش کمی درشت شدن و برای ثانیه‌ای متوقف شد.
یک تای ابروش رو بالا انداخت و به صورت جمع‌شده‌اش نگاه کرد که به حرف اومد:

_من هم... می‌خ‍... ‍وام...

حرفش رو ادامه نداد؛ اما جونگ‌کوک به خوبی متوجه منظورش شده بود. برای همین لب زیرینش رو به دندون کشید و دستی که مشغول هندجاب‌دادن به پسر نبود رو به‌سمت کمر شلوارش برد تا توی بازکردنش کمک کنه.

_اوه، خیلی‌خب...

شلوار و باکسرش رو تا وسط رون‌هاش پایین کشید و با نشستن دست پسر روی عضوش برای ثانیه‌ای چشم‌هاش رو بست.
تهیونگ از زیر چشم به عضو پسر کوچیک‌تر که توی دستش قرار داشت، نگاه می‌کرد و بعد از کمی مکث به تقلید از جونگ‌کوک، شروع کرد به حرکت‌دادن دستش.
حرکاتش توی لحظات اول ناشیانه بودن؛ اما کمی بعد درست مثل خود جونگ‌کوک سرعت دستش رو بالا برد و دو پسر بین بوسه‌هایی که یکی‌درمیون و شلخته روی لب‌های هم می‌کاشتن، به‌آرومی ناله می‌کردن.
تهیونگ گاهی به‌خاطر حس نزدیکی به اوج، لگنش رو از روی کاناپه بلند می‌کرد و به خودش می‌پیچید.
اون‌قدر به حرکت دست‌هاشون روی عضوهای همدیگه ادامه دادن که بالأخره هم‌زمان ارضاء شدن و دست‌هاشون با کامشون کثیف شدن.
سرهاشون رو به پشتی کاناپه تکیه دادن و چشم‌هاشون رو کمی بستن تا اون انرژی که از بدنشون خارج شده بود، کمی برگرده و همون موقع جونگ‌کوک با شنیدن سؤال ناگهانی پسر بزرگ‌تر، به خنده افتاد.

_دفعهٔ بعد... کِی تست می‌گیری؟!

*
ممنون که این بچه رو خوندید خوشگل‌های من 🩵

Teddy V (Kookv - Vkook)Where stories live. Discover now