پارت 11 (دلم برات تنگ شده بود تهمین!)

87 22 19
                                    


صدای نفس های بلند همراه هق هق هاش توی عمارت پیچیده بود و برعکس جیهوپ که حوصلش سر رفته بود، یونگی داشت از این صحنه لذت می‌برد!

_ بسه دیگه پاشو خودتو جمع و جور کن!

جیهوپ این رو گفت و کلافه لیوانش رو روی میز کوبید.

روی زمین چهار دست و پا نشسته بود و هر باری که اشک هاش روی سرامیک می‌ریخت، برای چند ثانیه میتونست زمین خیس زیر پاش رو ببینه.

سردش بود..
بدن و موهاش خیس بود و هوای..

جیهوپ اینبار داد کشید : پاشو و خودتو جمع و جور کنننن!

جین از ذهنش به بیرون پرتاب شد و شروع به سکسه کرد.
به جنازه ی کنارش نگاه کرد.
چشم های بازِ مرد میتونست تا سال ها کابوسش باشه..

_ من نمیخوام..

_ واسم مهم نیست از کجاش. گفتم حتی اگه شده یکم خون ازش بیرون بکش!

گریه های جین بند نمیومد : خواهش میکنم.. من نمیتونم...اون مرده.. هیچ خونی بیرون نمیا..

جیهوپ عاحی کشید ، اما قبل از داد بعدی ای که بکشه یونگی دستش رو روی زانوش گذاشت و شکل هایی رو بهش نشون داد.

جیهوپ خیلی سریع آروم شد : میتونی بری اتاقت.

جین با دست و پاهایی که میلرزید خودش رو سمت پله ها کشوند و اهمیتی نداد که چی شد و یونگی چی بهش گفت. میدونست فردا باید همه جا رو خودش تمیز کنه اما حالا، فقط نیاز داشت روی تخت بیوفته و نفهمه دور و اطرافش چخبره.

خیال خام!

همونطور که حدس میزد چندین ساعتِ اولِ خوابش رو توی کابوس های وحشتناکش غرق شد..

وقتی از خواب بیدار شد خسته تر از دیشب بود.
املافه ها هنوز خیس بود و بدنش.. وای نه!

دستش رو روی سرش گذاشت و تازه فهمید چرا انقدر خسته بود!
چشم هاش دوباره پر شد و به حال خودش زار زد..
چطوری خودش رو توی این هچل انداخته بود.. چطوری از پسر مودب و درس خون مامانش که تا دو روز پیش دغدغه ای بزرگ تر از چکاپ سالیانش نداشت، تبدیل شده بود به قاتل..

کاش میشد برگرده به عقب.
خیلی چیز هارو عوض می‌کرد..
هیچ وقت قبول نمی‌کرد بیاد توی این خونه.. هیچ وقت چنین قولی به تایتان نمی‌داد.. هیچ وقت درباره ی این پرونده چیزی از سویونگ نمی‌پرسد..

به خواهرش فکر کرد. اگه نتیجه ی همه اون زحمت ها رو میدونست شاید حتی هیچ وقت اون همه پول قرض نمی‌کرد..

گوشیش زنگ خورد.
دستش رو به زحمت دراز کرد و اون رو برداشت.

_ الو؟

صداش داغون بود!

_ صدات داغونه! مریض شدی؟

_ فک کنم.. فک کنم سرما خوردم..

𝙂𝙧𝙖𝙮 𝘽𝙡𝙞𝙣𝙙 Donde viven las historias. Descúbrelo ahora