سردمه آجوشی...

320 60 7
                                    



.
&:چشمامو باز کردم روی تخت بودم
پشتم درد میکرد
دستم میسوخت
سعی کردم روی تخت بشینم اما نتونستم
سرگیجه و ضعف داشتم
در اتاق بسته بود جونگکوکم نبود

_کلافه چشمامو باز کردم و بلند شدم
باید دوش میگرفتم
یه لیوان آب خوردم و رفتم بالا
در اتاقو آروم باز کردم که صدای بغض دارشو شنید

&:ج..جونگکوکا

_جانم
خوبی؟

&:ن..نه
سرم گیج میره پشتمم درد میکنه

_باشه عزیزم آروم باش
الان هم پانسمانتو عوض میکنم برات پماد میزنم
غذام میگم بیارن
بعد غذا بهت مسکن میدم

سریع گوشیو برداشتم و گفتم استیک و رامن و مخلفات بیارن
آروم روی تخت به شکم برگردوندمش و جعبه کمک‌های اولیه رو آوردم و چسب پانسمانشو برداشتم
گاز استریلش یکمی خونی شده بود
برداشتمش
روی پنبه بتادین زدم

_یکم میسوزه...
تحملش کن
باشه عروسک کوچولوم

&:همینجوریش... درد داره

_زود تموم میشه
باید ضدعفونیش کنم

&:ب..باشه

_آروم پنبه رو روی پشتش کشیدم که جیغ شو تو بالش خفه کرد و خودشو منقبض کرد

&:آهههه میسوزه ...لعنتی

_تموم شد عزیزدلم
تموم شد عمرم

سریع پماد زدم وگاز استریلو روش گذاشتم چسب زدم و وسایلو جمع کردم
یوهان غذارو آورد
بعد از غذا بهش یه مسکن قوی دادم

_الان بهتری خوشگلم؟

&:من خوبم
تو چی؟دستت...
خودت...

_زخم دستم سطحیه درد نداره
حالمم... وقتی تو رو دارم
کنارمی حست میکنم لمست میکنم
آرومم نگران نباش ماهم

&:دوستت دارم
خیلی...

_تو تمامِ منی

&:جونگکوک

_جان

&:م..من...من

_تو چی

&:دلم میخوادت

_م..منظورت..چجور خواس.‌.

&:سکس

_اما
تو پشتت زخمه
من با این حالت نمیتونم

&:لمسم کن جونگکوک
لطفا... من با حسرت و فکرش ۳ سال سوختم
بذار دیشبو یادمون بره

_دردت میارم...

&:مهم نیست
خودم میخوام

_وقتی تو دردت میاد
منم درد میکشم

&:من خوبم...
بذار حست کنم
بهش احتیاج دارم

_باهات عشق بازی میکنم
مثل دفعه اولمون
تو ویلای ججو
وقتی گفتی آجوشی ظرفیت الکلم بالاست
اما بعد از ۳ تا پیک
انقدر مست بودی که نتونستی رو پاهات وایستی

&:اما مثل اون موقع
صبحش منو تنها نذار
نگاهتو ازم ندزد

_فقط متاسف بودم
حس میکردم از اعتمادت سو استفاده کرد

&:سردمه
منو ببوس آجوشی

_تا صبح بدنتو با لبام گرم نگه میدارم

.

don't touch meМесто, где живут истории. Откройте их для себя