بخش هفتم: جانگا
وقتی دوباره صدام کردی جانگا، قلبم یک ضربان رو جا انداخت.
****************************
راضی کردن تهیهکننده کار چندان راحتی نبود. هیچ تجربهای توی فیلم بازی کردن نداشت و همین کارش رو سخت میکرد؛ با این وجود تونست یک فرصت برای ضبط فیلم پیدا کنه.
تمام تلاشش رو به کار گرفت تا اولین فیلمش رو توی بهترین شکل ممکن ضبط کنه. خودش از نتیجه کار راضی بود؛ اما وقتی توی تست رد شد، وجودش پر از تعجب شد.
اون نمیتونست این فرصت رو از دست بده؛ برای همین با نهایت تلاشش اجازه ارسال یک فیلم دیگه رو گرفت؛ اما در نهایت دوباره توی تست رد شد.
قلبش توی سینه تند میکوبید. باورش نمیشد هر دوبار رد شده... این یعنی فرصت بودن کنار جان رو از دست میداد؟ نه قضیه نمیتونست به همین راحتی تموم بشه. اون باید به هر چیزی که میخواست میرسید.
وقتی بلیط هواپیما رزرو کرد، هیچکس باورش نشد؛ اما ییبو مصمم بود... اون برای انجام هر کاری که باعث رسیدن به جان میشد، ثابت قدم بود. دو روز بود نخوابیده بود و برادرهای یونیکش میترسیدند پسر از پا بیفته؛ اما ییبو آدم جا زدن نبود.
وقتی به مقصد رسید، بدون اینکه لحظهای استراحت کنه به سمت دفتر کارگردان و تهیهکننده رفت. کارگردان با دیدن ییبو تعجب کرد. فکر نمیکرد انقدر برای گرفتن نقش مصمم باشه.
چیزی که تو نگاه اول توجه کارگردان رو به خودش جلب کرد، چشمهای ییبو بود؛ طوری که با خودش گفت:
این چشمها یادآور لانجان هستند.
اما اول باید تست میگرفتند. شاید گرفتن یک صحنه احساسی فکر بدی نبود. ییبو باید صحنهای رو بازی میکرد که ووشیان در حال افتادن از صخره بلند بود. باید از قدرت تصورش استفاده میکرد؛ اما ییبو تو اون لحظه به وضوح میتونست چهره جان رو ببینه...
انگار واقعاً جان در حال خودکشی بود و همین کافی بود تا موجی از احساسات به قلب پسر نفوذ کنند. لانجان فقط یک نقش نبود؛ بلکه احساسات واقعی برای پسر بودند.
کارگردان فکر نمیکرد پسر تا این حد بتونه از عهده این سکانس بر بیاد؛ اما در نهایت تعجب چشمهای خودشم پر از اشک شد.
کارگردان فکر میکرد لانجان تبدیل به یک شخصیت واقعی شده... درست مثل زمانی که لبخندهای جان رو دیده بود... لانجان و ووشیان به طرز عجیبی بهم میومدند!
****************************
وقتی کارگردان قبولش کرد، از خوشحالی اشک ریخت. بالاخره یک قدم به جان نزدیکتر میشد و این میتونست یکی از بهترین اتفاقهای زندگیش باشه.
YOU ARE READING
𝑊ℎ𝑒𝑛 𝑌𝑜𝑢 𝐿𝑒𝑓𝑡 𝑀𝑒
Fanfictionنام فیک: وقتی ترکم کردی تعداد پارتها: ۳۲ (کاملشده) نوبت آپ: سه شنبهها ژانر: ریللایف، عاشقانه، غمگین تایپ: ورس _________________ 🏮𝑾𝒉𝒆𝒏 𝒀𝒐𝒖 𝑳𝒆𝒇𝒕 𝑴𝒆🏮 در فراز و نشیب به دست آوردن خواستههایم، من تو را از دست دادم... ...