پارت سیزدهم

89 14 0
                                    

جونگ کوک بدون هیچ حرفی روی بدن امگای جوون خیمه زده بود و بهش نگاه میکرد.

تهیونگ با استرس انگشتای دست و پاهاش رو تکون میداد. آروم گفت: "ه- هی... چرا اینطوری... نگام میکنی..."

+"بجز من؟"

-"چی؟"

+تا حالا با کسی بجز من سکس نداشتی؟"

-" خب... همیشه ادای بتا بودن درمیاوردم... واسه همینم هیچوقت به آلفاها توجه نمیکردم..."

«واقعا اولین بارشه...» جونگ کوک با عصبانیت بلند شد.

"عه!" تهیونگ به سرعت بلند شد: "چرا؟ چی شده مگه؟" دست جونگ کوک رو گرفت و داد زد: "نه! جئون جونگ کوک!" با لحن ناراحتی ادامه داد: "گفتی کمکم میکنی، گفتی کنارم میمونی. نرو..."

جونگ کوک کلافه چشمهاش رو بست و نفس عمیقی کشید. روی تخت نشست و گفت: "هاا... نمیرم..." دستش آزادش رو روی شونه ی تهیونگ گذاشت و ادامه داد: "ولی اول بذار این مسئله رو حل کنیم. من دقیقا چطوری باید کمکت کنم؟"

تهیونگ با خودش گفت «نترس. خونسرد باش. تهیونگ این تنها شانسته!» مِنو مِن کرد: "آمم... همم... خب... همم..."

جونگ کوک آروم گفت: "خیلی خب، بیا آروم پیش بریم..." و به شونه ی تهیونگ فشار آورد.

تهیونگ به سرعت دست جونگ کوک که روی شونش بود گرفت و گفت: "امشب! بیا اینجا بخوابیم!"

آلفای جوون با تعجب بهش نگاه کرد: "چی؟"

تهیونگ با لحن مظلومی گفت: "همیشه منو تنها میذاری. پس یه امشب رو پیشم بخواب. فردا میتونی بری."

+"نه، منظورم اینه که..."

تهیونگ خودش رو توی بغل جونگ کوک انداخت و آلفای جوون رو حسابی شوکه کرد. آروم گفت: "همینجوری... بیا فقط همینجوری بخوابیم."

جونگ کوک که حسابی گیج شده بود گفت: "نه، چطور میتونیم..."

تهیونگ دستهاش رو دور کمر آلفای جوون محکم کرد و با صدای بلندی گفت: "این اولین کاریه که دلم میخواد بکنم! میخوام اینطوری کنارت بخوابم!"

"هاااااااااه!!" جونگ کوک آروم دستهاش رو روی کمر امگای کوچولو گذاشت و با لحن ملایمی گفت: "اوکی بخوابیم! بیا بخوابیم!" همونطور که تهیونگ رو بغل کرده بود دراز کشید و پرسید: "همینطوری؟"

"آره! آره!" تهیونگ سرش رو از روی سینه ی جونگ کوک بلند کرد و زمزمه کرد: "میشه یه کوچولو... فروموناتو آزاد کنی؟"

جونگ کوک نیشخندی زد و گفت: "مگه من دستگاه پخش عطر و ادکلنم؟"

-"ههههه..."

جونگ کوک فرومونهاش رو آزاد کرد. به طرف تهیونگ چرخید و بیشتر توی بغلش فرو برد.

تهیونگ با خوشحالی میخندید و خودش رو توی بغلِ آفای جوون جا میکرد.

My Charming Alpha / آلفای جذاب منNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ