Part 7

625 66 2
                                    


_______________________________________
الان بلاتکلیف وسط اتاق ایستاده بودن
جونگکوک با خجالت به حرف اومد
«ام.....خب ..عمو اگه راحت نیستید من رو زمین می‌خوابم شما رو تخت»
تهیونگ سریع سرش رو به معنای مخالفت تکون داد
«تختت دو نفرس جا میشیم »
هیبرید سری تکون داد
مرد روی تخت نرم جونگکوک دراز کشید منتظر بهش نگاه کرد
پسر کوچیکتر با حالت معذبی رون هاش رو بهم فشار داد... اون عادت نداشت موقع خواب شلوار به پا داشته باشه
کمی بعد با فکر اینکه اونها هردو مرد هستن آروم از کش شلوارش گرفت و درش آورد
تهیونگ که تا اون لحظه حواسش به جونگکوک نبود با دیدن رون های تو پُر و سفید پسر حس کرد بدنش داره داغ میشه
«چ..چیکار می‌کنی جونگکوک؟»
پسر با حالت خجالت زده ای سریع روی تخت پرید و تند تند به حرف اومد
«خب عمو ما دوتا مون مردیم منم عادت ندارم با شلوار بخوابم الانم بخواب شبخیر »
و سریع زیر پتو قایم شد
تهیونگ نفس عمیقی کشید و سعی کرد آروم باشه
بعد از چند دقیقه سرش رو روی بالشت گذاشت وبا تعجب به جونگکوکی خوابش برده بود نگاه کرد
پسر تو عالم خواب پتو رو از روی خودش کنار زد و رون های بی نقص‌ش رو روی کمر عموش انداخت
با این حرکتش نفس تهیونگ رو برید
دوباره نگاهی به پاهای سفید پسر کرد و آب دهنش رو با صدای بلندی قورت داد
دستش رو روی پای هیبرید گذاشت تا پسش بزنه ولی وقتی پوست لطیفش رو لمس کرد لبش رو گاز گرفت و نوازش وار روی رون سفید و بی موی پسر کشید
با درد پایین تنش با شک و بهت از روی تخت پایین افتاد
چه گهی اتفاق افتاده بود؟؟
اون با لمس و دیدن رون های پسر تحریک شده بود
عصبی بلند شد و به سمت حموم توی اتاق راه افتاد
به آروم ترین حالت ممکن دستگیره رو فشار داد و وارد حمام شد
لبش رو گاز گرفت و شلوارش رو به همراه باکسرش پایین کشید
نگاهی به دیک تحریک شدش انداخت و آروم دستش رو دورش حلقه کرد
شروع به پمپ کردن دیکش کرد و با فکر اینکه آروم آروم لبهای صورتی پسر رو میبوسه و به رون های سفیدش رو چنگ میزنه سرعت دستش رو بالا برد
لبش رو محکم تر گاز گرفت تا صدای ناله‌اش بلند نشه سرش رو به دیوار تکیه داد
بعد از چند ثانیه با فشار ارضا شد
و روی سرامیک سرد حموم نشست
آدم کثیفی بود که با فکر یه پسر 16ساله خود ارضایی میکرد و تحریک میشد
بلند شد شیر آب رو باز و دستش رو شست
نفس عمیقی کشید
در حموم رو باز کرد
و با آروم ترین شکل ممکن سمت تخت رفت
بدون اینکه به پاهای هیبرید نگاه کنه پتو رو روش کشید و با فاصله از پسر دراز کشید
الان مطمئن شده بود به پسر یه حس هایی داره ولی نمیدونست چه اسمی روش بزاره
فقط میدونست نباید بزاره کسی متوجه قضیه بشه
فردا درست حسابی بهش فکر میکرد
بعد ارگاسم عالیش خیلی خسته شده بود
نفهمید چی شد که با حلقه کردن دستش دور کمر باریک هیبرید و چسبیدن بهش پلکاش بسته شدن و به عالم خواب کشیده شد
_______________
بله...

چیکار می‌کنی جونگکوک؟»پسر با حالت خجالت زده ای سریع روی تخت پرید و تند تند به حرف اومد«خب عمو ما دوتا مون مردیم منم عادت ندارم با شلوار بخوابم الانم بخواب شبخیر »و سریع زیر پتو قایم شدتهیونگ نفس عمیقی کشید و سعی کرد آروم باشه بعد از چند دقیقه سرش ...

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

رون های جونگکوک.

my little love Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang