بخش هشتم: درد یا درمان؟
حتی سالها هم بگذره، اون کسی که مسئول درمان من هست، فقط خودتی!
******************
توی بار خونگیش نشسته بود. هر بار سردرگم میشد، ترجیح میداد نوشیدن مشروب رو انتخاب کنه؛ درست مثل الان...
مایع توی لیوان رو توی دستش تکون داد و با به یاد آوردن حرفهای ییبو لبخندی روی لبهاش نشست؛ اما این لبخند غمگینتر از هر چیزی بود... تازه فهمیده بود چقدر حرفهاش قلب ییبو رو شکونده؛ چون دقیقا خودش هم آسیب دیده بود...
از حرفهایی که زده بود، پشیمون بود؟
پشیمون بود...
میتونست اون حرفهارو جبران کنه؟
نه نمیتونست...
تا ابد هم بهش فرصت داده میشد میدونست نمیتونه کاری از پیش ببره.
احساس میکرد انتخاب ییبو بهعنوان نقش لانجان درست نیست، لانجان چشمهای سردی داشت؛ در حالی که چشمهای ییبو حتی توی خنثیترین اوضاع، موجی از گرمارو وارد قلبش میکرد...
دستش رو بر روی پیشونیش گذاشت و مقدار دیگهای از مایع رو نوشید. با هر جرعهای که مینوشید، صدای حرفهایی که به ییبو زده بود بیشتر توی ذهنش پررنگ میشد. تا جایی که نتونست ادامه بده و به محکمی لیوان رو به سمت دیوار پرتاب کرد!!!
صدای بدی توی خونه پیچید... نگاهی به تکههای خردشده شیشه روی زمین انداخت؛ اما میدونست به اندازه قلب شکسته پسر نیست...
جان بد جایی قلب ییبو رو شکست و مطمئن بود تا ابد جاش خوب نمیشه؛ حتی اگه خودش روی تکتک اون زخمها بوسه میزد!
به یاد آوردن روزهای نحس گذشته باعث میشد حالش خرابتر شه؛ طوری که از روی صندلی بلند شد، به دیوار تکیه داد و چشمهاشو بست. کاش میتونست طوری خاطرات گذشته رو برای همیشه فراموش کنه. اینطوری حداقل ترسهای کمتری توی زندگیش داشت!
******************
فلش بک
بعد از انجام دادن پروژههای دانشجوها تونسته بود، وارد بخش تئاتر بشه. علاقهش به بازیگری بیش از حد بود و دلش میخواست یک روزی تصویرش روی بیلبورد تمام کشور به نمایش در بیاد.
گوشهای نشست و مشغول عوض کردن لباسهاش شد؛ اما خوب میتونست حرف سایر بچههارو بشنوه؛ دانشجوهایی که پول یک کفششون به اندازه تمام لباسهای جان بود:
دیروز برای تمرین رفته بودم یکی از روستاهای اطراف، باید با چندتا از این روستاییها حرف میزدم. احساس میکردم بوی پنیر و شیر محلی میاد... فقط دعا میکردم زودتر از اون فضا بیرون بیام. تحمل کردن همچین آدمایی اصلا راحت نیست.
YOU ARE READING
𝑊ℎ𝑒𝑛 𝑌𝑜𝑢 𝐿𝑒𝑓𝑡 𝑀𝑒
Fanficنام فیک: وقتی ترکم کردی تعداد پارتها: ۳۲ (کاملشده) نوبت آپ: سه شنبهها ژانر: ریللایف، عاشقانه، غمگین تایپ: ورس _________________ 🏮𝑾𝒉𝒆𝒏 𝒀𝒐𝒖 𝑳𝒆𝒇𝒕 𝑴𝒆🏮 در فراز و نشیب به دست آوردن خواستههایم، من تو را از دست دادم... ...