قسمت پنجم
کیونگسو روی پاگرد پله ها، قدم هاشو متوقف کرد و خم شد تا پاچه های شلوارشو بالا بزنه. شلوار ورزشی که پوشیده بود، براش خیلی بلند بود و قطعا متعلق به جونگین بود و از طرفی بخاطر عطرش هم میتونست بفهمه مال جونگین بود. کیونگسو وقتی تو اتاق خواب فهمید آلفاش اجازه داده بود تا لباسش رو بپوشه، احساس شادی عجیبی تجربه کرد.
وقتی به طبقهی اول رسید متوجه شد، خونه ساکت بود و عطر آلفاش رو هم حس نمیکرد. سرفه ای کرد. صدای کشیده شدن صندلی روی سرامیک توجهشو جلب کرد و توجهاشو به اتاق داد که لامپش روشن بود و صدا ازونجا میومد قایمکی داخلو نگاهی انداخت. سوهو غذا رو از قابلمه توی ظرف میریخت. کیونگسو درحالی که به ارومی وارد اشپزخونه کوچک و تمیز میشد پرسید.
- میتونیم کمکتون کنم سون سنگ نیم؟
سوهو لبخندی زد که چهره اش رو شیرین تر نشون داد: هیونگ، هیونگ صدام بزن وقتی مدرسه نیستیم و قطعا، میتونی برام ظرف دیگه ای بیاری؟
سوهو به گوشه ای اشاره کرد که ظرف ها اونجا چیده شده بود: بله هیونگ.
کیونگسو به سمت قفسه رفت و ظرفی برای سوهو برداشت. نگاهی به در انداخت و فکر کرد که جونگین ثانیه ای بعد داخل اتاق میومد؟ بنظر میرسید آلفاش خونه رو ترک کرده بود اما مطمئن نبود.
-اونا رفتن که نوشیدنی بگیرن، توی خونه فقط شراب قرمز و اب بود و میخواستم کمی باهات تنها باشم.
سوهو جواب سوال نپرسیده اش رو داد و بشقاب رو ازش گرفت. زمانی برای تنها بودن؟ کیونگسو در سکوت سوهو رو از اشپزخونه تا ناهار خوری دنبال کرد. دیوار ها سفید بود و با میز بلوط سیاه و صندلی هایی که وسط اتاق گذاشته شده بود، چیده شده بود. رنگ و تم خونه شخصیت سرد جونگین رو انعکاس میداد. کیونگسو سوهو رو تماشا میکرد که دو بشقاب روی میز گذاشت و اشاره کرد تا بنشینند. وقتی کیونگسو روی صندلیِ سفت نشست، هیسی از روی درد کشید، زخم های پشتشو فراموش کرده بود. زمزمه ی نرم و ارومی از سمت سوهو شنید، معلمش قبل از اینکه شروع به حرف زدن کنه، کیفشو برداشت و وقتی چیزیو که میخواست پیدا کرد، گفت: این مال توئه.
سوهو بطری را جلوی کیونگسو گذاشت: دوبار در روز ازش برای زخمات استفاده کن،کمکت میکنه سریعتر خوب شی.
کیونگسو زمزمه کرد: ممنونم
براش راحت نبود دراینباره با سوهو حرف بزنه.
-اون احمق واقعا بهت سخت میگیره؟ من نبودم که اون اتفاقو ببینم ولی شایعه ها بد صدا کردن.
کیونگسو توجهش رو به بطری داد، مطمئن نبود باید جوابش رو بده یا نه.
-کیونگسو تو خوبی؟
صدای سوهو تن بالایی داشت تا توجهشو جلب کنه: این نرماله که شوکه بشی اونم اول شروع پیوند اما تو کاملا عادات متفاوتی داشتی و با اونا مقایسه میشی. (بهتر بود بگه تو سرکش و مغرور و لجوج بودی و حالا یکدفعه آروم شدی و داری با غریزه امگاییات میجنگی)
YOU ARE READING
"CLAIMED" [Complete]
Werewolfاونجا بودی... وقتی که نیاز داشتم کسی پیشم نباشه تو بودی... درست روبهروی من... با نگاه پرنفوذت بهم خیره شده بودی... با اون موهای پلاتینیومی سفید، سخت دور از دسترس و سرد بنظر میومدی... چطوره نگم از لباس کشباف قرمز رنگ بستکبالت که تو رو جذاب تر نشون می...