پوزخند زدم
_ چرا فکر میکنی که من یه دختر همه چی تموم مثل سوزی رو ول میکنم و با تو قرار میزارم؟
جا خورده بود
دستمو کردم توی جیبم و اسکناس هارو در اوردم و گرفتم جلوش
_من دنبال اینا بودم نه تو...متوهم بیچاره
و اسکناسارو پرت کردم تو صورتش و سرمو بردم کنار گوشش
_نباید اینقدر زود اعتماد میکردی
و از کنارش رد شدم که نگاهم به یونگی افتاد...لبام میلرزیدن
از داخل اتاق وسایلی که نیاز داشتم رو جمع کردم و ریختم توی چمدونم و از جام پاشدم که دیدم کوک توی چارچوب در وایساده
با صدایی که به زور شنیدم گفت:
+جیمین...کجا داری میری؟
جوابشو ندادم که اومد سمتم و بازومو گرفت
+جیمین...بهم بگو...بگو بدون من نمیری
زل زدم بهش... دلم میخواست محکم از ته دل بغلش کنم و بگم نه...بدون تو نمیرم
_ دستتو بکش..کار من اینجا تموم شده
و پسش زدم و رفتم سمت در
+یعنی میخوای بگی عاشقم نبودی؟...اصلا عشق هیچی... حتی دوسم نداشتی؟...اصلا دوست داشتنم هیچی...حتی بهم وابسته هم نشدی؟
بدون اینکه برگردم سمتش گفتم:
_نه...هیچ حسی بهت نداشتم
دوباره اومد سمتم و دستمو گرفت
+بهمنگاه کن
_علاقه ای به این کار ندارم...میخوام برم
دستمو کشید که باهم چشم تو چشم شدیم
نگاهمو ازش گرفتم و به سقف خیره شدم
+حرف بزن جیمین
صداش از بغض میلرزید
باید تمومش میکردم...داره نابود میشه
زل زدم بهش
_آره...هیچ حسی بهت نداشتم
پوزخند زدم
_اصلا رابطه ی بین دوتا پسر چه معنی ای میده؟...نکنه واقعا فکر کردی قراره ادامه پیدا کنه؟
_پسره ی ساده لوح
صدام از بغض لرزید...
از کنارش رد شدم و از خونه زدم بیرون
به محض اینکه پامو گذاشتم بیرون صدای دادشو شنیدم
+اگه بری من میمیرم... خودمو میکشم فهمیدی؟ خودمو میکشم
درو بستم...
دستمو روی سینه م گذاشتم... احساس کردم دارم قلبمو بالا میارم
یهو بغضم ترکید...
هنوزم صدای گریه هاشو میتونستم بشنوم
دستامو محکم دم دهنم فشار دادم و داد زدم
اشکام میریختن روی گونه هام
کاش ازم متنفر شی کوک
داشتم خفه میشدم
بی هدف راه افتادم تو خیابون
حالا دیگه راحت میتونستم گریه کنم
هرکی از کنارم رد میشد با تعجب بهم نگاه میکرد
با گریه گفتم:
_حالا من چیکار کنم کوک؟ آخه من به جز تو دیگه کیو دارم؟
همونلحظه گوشیم زنگ خورد
کوک بود
با دست لرزونم تماسشو رد کردم و گوشیمو گذاشتم توی جیبم
کاش دیگه سراغمو نگیری...
.............
#کسوف
#p76
#Eve
ВЫ ЧИТАЕТЕ
solar eclipse
Фанфикcouple: Kookmin.Sope Genre: Romance.Fluff موضوع: جونگ کوک بخاطر اتفاقی که توی گذشته ش براش افتاده به بیماری روانی دچار میشه و جیمین که روانشناسه برای درمان کوک استخدام میشه... و رابطه جونگ کوک و جیمین رفته رفته باهم بهتر میشه و...