قسمت چهاردهم
کیونگسو آروم پشت سر آلفاش وارد مدرسه شد، گهگداری یه لبخند تو جواب دوستایی که براش دست تکون می دادن میزد. وقتی که با جونگین بود، هیچکس جرات نمی کرد نزدیکش بشه اما دست کم بعضی از دوستاش با دست تکون دادن، براش این جلو نیومدنشون رو جبران می کردن.
کیونگسو داشت به سمت راهرویی که کمدش توش قرار داشت، میرفت که متوجه جمعیتی حلقه زده توی راهرو شد. دور یه نیم دایره جمع شده بودند. همزمان که از آلفاش جدا میشد تا یکسری چیزهایی رو از قفسش برداره، از شونهاش به دانش آموزای دیگه نگاه کرد تا ببینه چه اتفاقی افتاده بود، هر چند که مطمئن بود یه جمعیت حلقه زده، نمی تونه معنی خوبی داشته باشه.
وقتی دید رفیق امگاش مقابل یه آلفا زانو زده، توی قلبش احساس سنگینی کرد. اونو می شناخت-مینهو قبلا چند باری باهاش صحبت کرده بود. با این حال، به نظر نمی رسید که با اینکه الفا یونیفرم مشابهشون پوشیده بود، از مدرسهی اونا باشه. احتمالا یکی دیگه از دانش آموزای انتقالی بود.
مینهو عذرخواهی و سرش رو خم کرد -من...من متاسفم، چانگمین-شی.
وقتی که آلفا صورت مینهو رو فشار داد، کیونگسو سعی کرد با فشار به قسمت داخلی حلقهی جمعیت نفوذ کنه که دستی متوقفش کرد.
-داری چیکار می کنی؟
آلفاش پرسید: بازم قهرمان بازی؟
-ارباب! من اونو می شناسم. نمی تونم فقط نگاه کنم که توی دردسر افتاده و همینجوری ولش کنم.
کیونگسو سعی کرد مج دستش رو آزاد کنه اما جونگین سریع دستش رو پس زد و حتی مچ دست دیگهاش رو هم گرفت و دست هاشو از پشت قفل کرد.
- چه طور می دونی اون تو دردسر افتاده؟
جونگین کنار گوشش زمزمه کرد و کیونگسو برای چند لحظه یخ کرد. جونگین دستاشو از جلو روی سینه قفل کرده بود و حالا از پشت بغلش گرفته بود تا بتونه روی قفل مچ کیونگسو تسلط داشته باشه. کیونگسو درحالی که بدن جونگینو گرمای پشتش احساس می کرد، برای دقیقه ای اتفاق و صحنهای که داشت جلوش اتفاق میفتاد رو فراموش کرد: تو باید تحریک پذیری و حساس بودنت رو متوقف کنی، فقط تماشا کن.
-هممم، یادت باشه که تو از شب قبل مال من شدی، اگه دوباره کسی تو رو لمس کنه، به این آسونی نمی تونی ازش قصر در بری، فهمیدی مینهو؟
میهنو سرشو تکون داد، آلفا کیفشو روی زمین انداخت و از داخش قلاده امگاش رو بیرون آورد و دور گردن مینهو انداخت. آلفا خم شد و صورت مینهو رو گرفت و یه بوسه پر شور بهش هدیه داد و بعد این برای کیونگسو روشن شد.
مینهو شب قبل توسط اون آلفا مطیع شده بود و حالا به سادگی داشت برای دور نگه داشتن مینهو از بقیه توی مدرسه، خودنمایی کرد. این برای آلفاها معمولی بود که امگای خودشونو تو روز اول مدرسه نمایش بدن و اینکار رو به روش های مختلفی انجام می دادند.
YOU ARE READING
"CLAIMED" [Complete]
Werewolfاونجا بودی... وقتی که نیاز داشتم کسی پیشم نباشه تو بودی... درست روبهروی من... با نگاه پرنفوذت بهم خیره شده بودی... با اون موهای پلاتینیومی سفید، سخت دور از دسترس و سرد بنظر میومدی... چطوره نگم از لباس کشباف قرمز رنگ بستکبالت که تو رو جذاب تر نشون می...