𝐂𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 𝟏𝟏

468 83 10
                                    

اهنگ این پارت تو دیلیم هست:
https://t.me/snakewpani

صدای زنگ گوشیش از فکر درش آورد، تماس و وصل کرد "بگو"
"قربان جیمین شی برای سقط رفته بود پیش دکتر هوسوک"
ابروهاش ثانیه ای بعد بالا رفتن و سر جاش خشکش زد، درست شنیده بود؟
نفس عمیقی کشید و با پی بردن به عمق ماجرا اخماش توهم رفتن "این اطلاعات و از کجا آوردی؟"
"منشی دکتر هوسوک، اول گفت نمیشه اطلاعات شخصی رو گفت اما با یکم پول به حرف اومد"
"فقط همین رو گفت؟"
" قربان یه.. یه چیز دیگه هم گفت"
"چی گفت؟"
"گفت که تو پروندش نوشته شده دومین سقطشون بود"

آب دهن تلخ شدش رو بزور قورت داد و سعی کرد گرگش رو کمی آروم نگه داره، نباید الان تو شرکت کنترلش رو از دست میداد
سری تکون داد و پوزخند زد؛ میدونست چجوری باید ادبشون کنه تا عمر دارن یادشون بمونه دیگه احمق فرضش نکنن
"همین حالا میخوام درباره خانواده هوسوک اطلاعات جمع کنی و تا سه ساعت دیگه هوسوک با جون هیون با دست و پای بسته انبار باشن"

با قطع کردن تماس گوشی رو پرت کرد روی میزش و دستاُش روی شقیقش کشید، یکبار دیگه حرفایی که شنیده بود رو مرور کردو شروع کرد به خندیدن
"امکان نداره
سرشُ تکون داد "آه جیمین با اون مغز اندازه فندوقت فکر کردی میتونی منو دور بزنی؟"
عصبی زبونشُ به لپش فشرد و به منظره بیرون نگاه کرد " فقط دعا کن اون حدسی که تو ذهنمه نباشه جیمین"

روبه روی آیینه قدی تو حموم وایساد و با دستش بخار های روش رو پاک کرد، به بدن برهنش توی آیینه نگاه کرد
کبودی های روی رونش، سینه و گردنش، در نهایت جای مارکش
به آرومی دستی روش کشید و به چشمای خودش تو آیینه نگاه کرد

صحنه های شب پیش ثانیه ای از جلو چشماش کنار نمیرفتن و هنوز میتونست صدای نفسای آلفا رو کنار گوشش حس کنه، پشت دستشُ روی گونه های سرخش کشید تا کمی از داغیشون رو کم کنه

فلش بک:
به جام های شرابی که دست آلفا بود نگاه کرد "اینا برای چی هستن؟"
چشمای مرموز جونگکوک قفل نگاهش شدن "برای اینکه جشن جفت شدنمون رو شروع کنیم"
یکی از جام هارو سمتش گرفت، جام رو گرفت و حرکات جونگکوک رو دنبال کرد
جامشون رو به هم زد و همونطور که با چشمای خمار شدش نگاهش میکرد جرعه جرعه شراب و نوشید
اون توی مهمونی یک شات تکیلا خورده بود اما همون هم کمی سرشُ سر کرده بود
کمی از شراب رو نوشید و روی دراور بغل تخت گذاشتش و برگشت تا بره لباسشُ عوض کنه اما برگشتش مساوی شد با چسبیدنش به دیوار و بوسید شدنش، شلخته اما با لطافت لباشُ به نوبت میبوسید
"دلم برای بوسیدنت تنگ شده بود"

دوباره بوسه ای به لبای نیمه باز امگا زد و تنها دکمه روی کتش رو باز کرد و از رو شونه های امگا هلش داد
بوسش رو دوباره از سر گرفت و شروع کرد به باز کردن دکمه های پیراهن امگا
لبای قلوه ایش حکم جام شرابی رو داشت که دوست داشت شبانه روز بنوشتش
جیمین یکی از دستاشُ روی گونه آلفا کشیدو شروع کرد به همراهی، به آرومی لباشُ تکون میداد
انگشتای بلند آلفا پوست حساس کمرشُ لمس کرد و به سمت خودش کشید، سعی کرد نفسای تند شدشُ کنترل کنه

𝐌𝐲 𝐀𝐥𝐩𝐡𝐚Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ