┨متاسفم که عاشقتم├

156 36 8
                                    

قسمت بیست و ششم

کیونگسو سعی کرد پلک هاش رو باز کنه اما باز نتونست چون دوباره بسته شد. دستش رو از زیر پتو بیرون کشید و روی پیشونیش گذاشت و سرشو مالش داد تا درد رهاش کنه. وقتی انگشتایی کنار شقیقه اش قرار گرفت تا دوطرف سرش رو مالش بده، چشماش رو باز کرد و با دیدن حالت سرد آلفاش گشاد شد. برای چند ثانیه بهش خیره شد، مالش های دایره واری که آلفاش روی پوستش میکشید خیلی معتاد کننده بود ولی بعدش بیاد اورد میخواست چه­کاری کنه.

کیونگسو دست آلفاش رو کنار زد و از آلفاش دور شد.

-کیونگسو!

آلفاش سعی کرد اونو از شونه هاش بگیره و بچرخونه اما کیونگسو درحالی مقاومت کرد که آلفاش با هردو دست شونه هاش رو گرفت و چرخوند.

-کیونگسو!

آلفاش با صدای آرومی صداش زد. وقتی از نگاه آلفاش دوری کرد، آلفا سعی کرد بهش دستور بده.

- بهم نگاه کن

وقتی آلفاش با یه­ دست بصورتش چنگ زد، کیونگسو مجبور شد توی چشماش خیره شه. برای یه ثانیه ارتباط چشماشون رو نگه داشت. داشت با حس فرمانبرداری که مجبورش میکرد نگاهشو پایین بیندازه بجنگه.

-چرا؟

هرچند نمیدونست آلفاش دقیقا چی رو میپرسید اما اجازه داد لبخندی روی صورتش شکل بگیره.

- چرا نه؟

چنگ روی صورتش محکمتر شد طوری که ناخن های آلفاش تو گونه اش فرو رفت، اما کیونگسو لبخندشو نگه داشت

- چرا سعی کردی فرار کنی؟

-چرا نه؟

-دو کیونگسو!!

حس ترسناک عصبانیت رو تو صورت آلفاش دید، امگای ترسیده­ی درونش رو ندید گرفت که داشت درونش از ترس میلرزید. آلفاش رهاش کرد و پشتش رو به کیونگسو کرد.

-میدونم تو ناراحتی که لوهان توسط سهون رام شده اما همچین دردسر بی فایده ای درست کردن ذره ای چیزیو تغییر نمیده.

-اوه؟

کیونگسو با بیشترین صدای مسخره ای کننده ای که درونش میتوانست پیدا کنه گفت: کی گفته اینکارو برای لوهان کردم؟

آلفاش بخاطر کلماتش چرخید، دستش تو هوا خشک شده بود.

-انجامش بده!

کیونگسو فریاد زد، اشک هایی که از گونه­اش پایین میغلتید رو ندید گرفت.

- بزن منو! مثل همیشه منو تنبیه کن!

شوک توی چشمای آلفاش دیده شد، آلفاش چند ثانیه سرجاش یخ زد و بعد جونگین چرخید و در رو محکم پشت سرش بست. کیونگسو نگاهش رو از در گرفت و شروع به گریه کردن کرد. اشک های روی گونه اش رو بشدت کنار میزد ولی دست هاش میلرزید.

"CLAIMED" [Complete]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora