-چهخبر شده؟
همهمه و رفتو آمد خدمه برای شلوغی مراسم امروز بود یا چیزی دیگه؟ کسی نمیدونست، خانم چویی امروز توی سالن اصلی بود و طبق دستور پادشاه به مهمونهای اونجا رسیدگی میکرد و برای همین خدمه در پشت سالن همه از کارهای زیادی که داشتند گیج شده بودند، فقط بی هدف از این اتاق به سالن و از سالن به مکان دیگری در رفت و آمد بودند و یادشون نبود دقیقا چه کاری بهشون سپرده شده و سرجای خودشون نبودند، مدام به هم برخورد میکردند و با عذرخواهی کوتاه سعی در درست کردن اشتباهشون داشتند تا زمانی که صدای قدم های محکم پادشاه که از اتاق شخصیش به سمت عمارت دوم و سالن اصلی میرفت، اونها رو به خودشون آورد و طی قانون نانوشتهای همه به صف شدند و در انتظار ورود پادشاه از راهروی منتهی به سالن بزرگ اصلی، ایستادند.
کسی حق نگاه کردن به شخص اول سرزمین رو نداشت و با اولین نگاه، آخرین نگاهشون رو صرف دیدن گیوتین و خون خشک شدهی روی پایههاش میکردند.قدمها محکم برداشته شد و با بسته شدن در، همه ایستادند و نفسی که توی سینه حبس کرده بودند رو آزاد کردند، امروز فرمونهای پادشاه ملایمتر بود و این برای خدمه نشونهی خوبی برای ادامه کار بود.
-وای من عاشق فرمونهای پادشاهم
-منم همینطور، وای کاش میتونستنم یه شب رو باهاش تجربه کنم.صدای ندیمههای بتا و امگا و بحث همیشگیشون شنیده میشد که با ورود مشاور اعظم همه سکوت کردند و با نهایت احترام پراکنده شدند.
-این احمقها هیچ وقت قرار نیست دست از رویا پردازی بردارند، چطور جرئت میکنند رویای همخوابی با پادشاه رو داشته باشند؟
-جناب سوکجین!مشاور با صدای یکی از خدمه سرش رو بلند کرد و با اخمی که روی صورتش حفظ کرده بود به سمت سالن راه افتاد، امروز جلسهی مهمی برپا بود و آلفاهای هر پک قرار بود جانشینشون رو معرفی کنند.
آلفاهای سرزمین مِرگارین...
مردم این سرزمین مثل سایر کشورهای سرسبز یا گرم و خشک دیگه، علاوه بر مرد و زن بودن، جنسیت ثانویهای داشتند که به سه دستهی آلفا، امگا و بتا تقسیم بندی میشدند که این جنسیت بعد از بلوغ ۱۸سالگی توی افراد ظاهر میشد.مردم قدیمیتر طبق افسانههایی که زبون به زبون و دوره به دوره چرخیده بود باور داشتند که دستهی چهارمی نیز وجود داشته که بر اثر زمان و طبق افسانهها و نفرینی که گریبانگیر نژادشون شده بود، کاملا منقرض شدند، اون دستهی افسانهای اِنیگماها نام داشتند که قویتر از آلفاهای اصیل، وحشی و سلطهجو تر از آلفاهای غالب بودند و توان باروری این دسته مثل وجودشون افسانهای بود و توانایی باروری آلفاهای دیگه یا بتاهایی که به هیچ عنوان بارور نمیشدند رو داشتند.
بعد از انقراض و ناپدید شدن این دسته، آلفاهای اصیل و بعد آلفاهای غالب قدرت رو به دست گرفتند و با امگاهای غالب یا اصیل جفت میشدند و این قدرت رو نسل به نسل ادامه میدادند.
امگاهایی که توان باروری داشتند و مثل آلفاها به سه دستهی امگای غالب، امگای مغلوب و امگای اصیل تقسیم بندی میشدند و قدرت امگاهای اصیل و غالب از دستهی مغلوب قویتر بود و انتخاب آلفاها معمولا از این دو دسته بود.
YOU ARE READING
The King's Talisman
Randomະ•آپ هردوشنبه• ະFɪᴄ Nᴀᴍᴇ ᯓ The King's Talisman ະGᴇɴʀᴇ ᯓ Oᴍᴇɢᴀᴠᴇʀꜱ, Sᴍᴜᴛ, Rᴏᴍᴀɴᴄᴇ ະCᴏᴜᴘʟᴇ ᯓ VKᴏᴏᴋ کیم تهیونگ، آلفای غالب سرزمین مِرگارین پس از رسیدن به تخت سلطنت به طلسمی عجیب دچار شد که تنها راه باطل کردنش، بتای گارد سلطنتی جئون جونگکوک بود که ک...