blood or tears

175 12 22
                                    

شوا:چول..سونگچول؟
_ج.جان
شوا:به چی فکر میکنی
_میگم شوا تو اون رو تو چونگدام دیدی؟
شوا:اون کیه؟
_اون دیگه. جونگهان رو با لئو
شوا:اره ولی چرا میپرسی یا دیگه دربارش حرف نزن چرا درباره اکست پیش من حرف میزنی
_ببخشید بیا بریم بچه ها منتظرن.

دینو: یا هیونگ نگا سونگکوان نوشابه امو نمیده
شوا:نوشابشو بده مستر بو
سونگکوان: اوکی چته وحشی
وونو: سونگچول؟ حالت خوبه
_اوم اره خوبم
جون :وای زنگ بعدی چی داریم؟
وونو:ورزش
مینی:اوکی بخورین زود بریم که مربی ورزش جرمون میده
....
.....
.....
....
....
....
......
......

..

.
.

زنگ ورزش:
مربی: خب دوتا کلاس جلو هم وایستن میخوایم وسطا بازی کنیم
جون: چ چی کلاس جونگهان اینا عه که
سونگکوان: *میزنه به پای جون
سونگکوان:ساکت شو
جونگهان متوجه نگاه سنگین اکیپ سونگچول شده بود ولی خوده چول و اون جنده اونجا نبودن عجیب بود
مربی: خب تا توپو میارن گرم کنین
_بفرمایید مربی اینم تو..
چشم تو چشم شدن چیزی که بعد از یکسال اتفاق افتاد چشمای چول بی حس بود بدون هیچ حسی به جونگهان و جونگهان فقط با چشمای ناامید بهش زل زده بود و تا وقتی مینگیو داد نزد متوجه اینکه زل زده نبود
مینگیو:هیونگگ الان مسابقه شروع میشه باید بتوپونیم شون
+ها؟ هوم اوکی
مربی: برین سر جاتون، خب اوکی یک دو سه شروع!
بازی داشت تند پیش میرفت
بیشتر بچه ها بیرون بودن الان فقط مینگیو و جونگهان از 11b و سونگچول و جاشوا از 11aمونده بودن اما جونگهان هیچ حسی توی چشای سونگچول نمیدید
مربی: خب دور اخره شروع کنید
شوا حمله کرد و مینگیو دفاع اما مینگیو خیلی تند بود و توپ به بدنش برخورد کرد و حذف شد
جونگهان به شوا حمله کرد و توپ به بازو شوا برخورد کرد سونگچول عصبانی بود شوا دردش اومده بود
_وحشی نمیتونی اروم باشی
جونگهان حتی یک کلمه هم نگفت جونگهان اتفاق های قبلو یادش میومد جوری که سونگچول ولش کرد جوری که توی یه شب انقدر خرد شد که نایی نداشته باشه شوا با گفتن یه حالم خوبه باعث دلگرمی سونگچول شد حالا اونا مونده بودن جونگهان و سونگچول نوبت سونگچول بود که حمله کنه و توپ رو به بدترین حالت به جونگهان بزنه که همین کارو کرد اما در کمال تعجب جونگهان اصن تکون نخورد توپ انقدر محکم به بدن پسرک ضعیف خورده بود که جاش مونده بود و از شانس بد جونگهان بدنش زود کبود میشد و خون میومد درحالی که هیچ خراشی وجود نداشت از جای کبودی ها داشت خون میومد و دست جونگهان پر خون شد جونگهان با خودش فکر میکرد یعنی الان سونگچول خوشحاله که انتقام شوا رو گرفته انتقام عشقشو پس جونگهان چی چرا تو بدترین حالت ولش کرده بود چرا جونگهان تا صبح سردرگم توی شهر دنبال پسربزرگتر بود چرا همه این چرا ها تبدیل به بغض شده بودن ولی جونگهان گریه نکرد اون هیچ ریکشنی نداشت حتی پلک هم نزد
همه تعجب کرده بودن ولی وقتی مینگیو خواست به زخم جونگهان دست بزنه جونگهان دستشو کشید و فقط رفت سمت توپ ها تا جمع اشون کنه مربی اون و سونگچول رو بخاطر انقدر تند توپ رو زدن به جمع کردن وسایل تنبیه کرده بود
_اوم چیزه اون سبد سبزه با من تو قرمز رو جمع کن
جونگهان هیچ چیزی نگفته فقط سبد رو برداشت
سونگچول با خودش فکر میکرد این چه رفتاریه انگار که سونگچول به جونگهان خیانت کرده که انقدر قیافه میگیره
دوتا پسر راهی اتاق وسایل ورزشی شدن
*در کوبیده شد
_چی چرا باز نمیشه
+ شاید چون قفلش کردن انقدر احمقی؟ مثل یک سال پیش که احمق بازی در اوردی
_یا یون فاکینگ جونگهان چرا یجوری رفتار میکنی انگار من بهت خیانت کردم این تو بودی که رفتی تو حلق اون لئو پس اینقدر قیافه نگیر
+چ.چی؟ من بهت خیانت کردم*خنده عصبی
_نه پس من بهت خیانت کردم انقدر نقش بازی نکن
+من. من بهت خیانت نکردم
_دروغ نگو
+ اونوقت کی.کی بهت گفته من به تو خیانت کردم
_معلومه شوا
+ههههههههه تو تو حرف اونی که چند روز بود میشناختی رو باور کردی و حرف منی که دوست پسرت بودمو نه؟ حالا متوجه شدم برو برو به اون هونگ جیسو بگو من مثل اون جنده نیستم که هر شب با یکی باشم خودشو با من مقایسه نکنه
دسته جونگهان رو گرفت و روی کبودیش فشار داد و یه دیوار چسبوندش
_حد خودتو بدون اجازه نداری اسمشو به زبون کثیف دروغ گوت بیاری!
+چی شد ترسیدی دوست پسر عزیزت دروغ گفته باشه
*چند دقیقه گذشته بود و اونا فقط بهم زل زده بودن اما دست سونگچول پر از خون جونگهان بود
*یهو در باز شد
هوشی: یا چوی سونگچول دستتو بکش برو اونور
بیا اینجا جونگهان هیونگ
سونگچول بدون اینکه چیزی بگه اونجارو ترک کرد
و جونگهان با رفتن سونگچول روی زمین نشست و فقط گریه کرد

lie?Donde viven las historias. Descúbrelo ahora