بعد از صحبت افتضاحی که با جونگ کوک داشت به سمت بار رفت
به وارد شدن به اونجا دیگه احساس بدی نداشت
خودشو با نوشیدنی های گرون الکلی و رقصیدن به دختر و پسر ها سرگرم می کرد
البته هنوز به خوبی هوشیار بود
گوشه ای از قسمت وی ای پی نشست و ریلکس کرد
سیگارش روشن کرد
معمولا جیمین سیگار نمی کشید ولی امروز فرق داشت
یکی از دوست های بار اش سمتش اومد و کنارش نشست
؟اوه آقای پارک خیلی کم دیدم سیگار بکشید
از دهانش دود خارج کرد
نگاهی به مرد کناری اش انداخت
با پوزخند جواب داد
+میبینی کریستوفر اوضاع برای من اونقدر ها هم خوب پیش نمیره
هردو باهم شروع به خندیدن کردن جیمین حسابی دیوانه شده بود
سعی می کرد با اتفاق های مسخره ی دور و اطرافش فکرش آزاد کنه
؟اها راستی شنیدم که همون مین یونگی از زندان آزاد شده ...
با شنیدن اسم یونگی از خندیدن دست کشید لبخندش محو شد
با تعجب نگاهی به پسر انداخت
؟شنیدم که حسابی عصبی بوده مخصوصا از تو و هوسوک طوری که دوستام گفتن قول نابود کردنتون داده...
+فاک
بلند گفت به مشکلات جیمین هر دقیقه اضافه می شد
؟ببینم بین شماها قبلا چیزی بوده؟
ی نخ دیگه ای از پاکت سیگار برداشت با فندک روشن کرد
+البته که نه ! چرا میپرسی؟
پسر کمی فکر کرد
؟می دونی چیه شنیدم که یسری عکس نود ازت داره و قراره اونارو پخش کنه
نفس هاش سنگین شد یونگی حسابی رد داده بود
البته حق داشت جیمین اونو فراموش کرد و حتی یکبار هم به دیدنش نرفت و تلاشی برای آزاد کردنش نکرد
+فقط یکبار وقتی مست بودیم باهم سکس کردیم اوه پسر من فقط ۱۶ سالم بود! اون عوضی چطور می تونه ازم نودشو داشته باشه...
کمی از نوشیدنی اش نوشید
لعنتی به زندگیش فرستاد و بلند شد شاید نباید بیشتر از این اینجا می موند
_ممنون کریستوفر !بعدا میبینمت
لبخندی زد
و این فقط بخشی از ساید های تاریک جیمین بود
از سیگار کشیدن سکس کردن با آدم های رندوم
مهم نبودن هیچکدوم از دوست هاش و خانواده و اش و هزاران تا ساید دیگه
جیمین هنوز هم اونقدر هاهم تغییر نکرده بود
هنوز هم در تنهایی خودش همون نوجوون تخس بی ادب بود ...
.
.
.
.
×چی از جونم می خوای جئونهوم؟؟
فریاد زد عصبی بود
_ایش...این نشد معامله ی درست مثل اینکه فراموش کردی چطور با اون همه پولی که دادم آزادت کردم هوم؟
با پوزخند صحبت می کرد
پسر روبهرو اش با نفرت بهش نگاه می کرد به هرحال کی از اخلاق های وحشیانه جونگ کوک لذت می برد؟
هیشکی!
_گفتی قبلا تو سکس ازش ویدیو ها و عکس های نود گرفتی پس اونارو پخش کن منم در ازاش کلی پول به حسابت میریزم زیادی عالی نیست؟
خیلی مطمئن بود
جونگ کوک از قدرت خودش مطمئن بود
از تسلطی که بر آدما داشت
×تو هیچ می دونی چی میگی!می دونی پدرش کیه قطعا میفهمن کار من بوده جونگ کوک لطفا بیخیال شو من بهت پولت رو می دم فقط دست از سرم بردار!
ولی آدم های سرسختی مثل یونگی فقط خونسردی جونگ کوک نابود می کردن
_چرا شما عوضی ها متوجه نیستین ؟ما کی انقدر باهم صمیمی شدیم که بخوای من رو با اسم کوچیک صدا بزنی هوم؟
اسلحه ی کنارش و گرفت و شروع به بازی کردن باهاش کرد
_مین یونگی ...
با خودش زمزمه کرد
_اسم جالبیه...
دستمالی گرفت و شروع به پاک کردن اسلحه اش کرد
_اما می دونی چیه...تو هیچوقت بهم اجازه نمیدادی تا یونگی صدات کنم...همیشه باید آگوست دی یا شوگا ی بزرگ صدات می کردم البته اگر اجازه ی صدا کردن داشتم...
تک خنده ای کرد و از روی صندلی بلند شد
با انگشت هاش با اسلحه بازی می کرد
دور یونگی چرخید و پشت سرش متوقف شد
اسلحه روی سر یونگی گذاشت و سمت گوشش رفت و خیلی آروم زمزمه می کرد
_تو گستاخ بودی ...هنوزم هستی اون اوایل دوس داشتم باهات دوست شم ولی خودت همه چی رو خراب کردی....
اسلحه کمی فشار داد
یونگی مضطرب بود و فقط به حرف هاش گوش می داد
_وقتی التماس می کردم تا کتکم نزنی انقدر ترسو نبودی ! از کارما خوشم میاد بازی مسخره و در عین حال پر از عدالته چندین سال پیش توی همچین روزی من برای جونم التماس می کردم و الان توهم برای زنده موندن زیر دست من !
تک خنده های جونگ کوک یونگی عذاب می داد
اسلحه آروم آروم پایین آورد ولی هنوز موقعیت خودش حفظ کرد
_البته فعلا قرار نیس بمیری درواقع بدون تاوان کار هات هیچ جا نمیری! فقط کافیه به هر چیزی که بهت می گم به خوبی عمل کنی تا حداقل مرگ راحتی داشته باشی ...گرفتی؟
عقب تر رفت و دوباره رفت روی صندلی نشست
_چرا لال شدی؟ترسیدی ؟نترس حالا حالا ها کلی کار مونده باهم انجام بدیم خب؟پس خیلی دوس دارم فردا صبح اون عکس هارو توی اینترنت ببینم باشه؟
لبخندی زد
تغییر مود اون شگفت انگیز بود
یونگی فقط خشکش زده بود باید عمل می کرد؟
مجبور بود
خوب می دونست جونگ کوک روانی بود و به هرکاری که می گفت عمل می کرد
برگشت تا از اتاق خارج بشه کمی جلوتر رفت
که با صدای جونگ کوک ایستاد
_ادای احترام چی؟یادت رفته؟
دست هاش مشت کرد
کمی مکث کرد و برگشت
خم شد و بعد با عجله از اتاق خارج شد
جونگ کوک تمام بلا هایی که چند سال پیش یونگی به سرش آورده بود و در چند دقیقه سرش خالی کرد
دیگه قرار بود چیکار کنه؟
.
.
.
.
(صبح روز بعد)
با صدای مادرش از خواب بیدار شد
عصبی نگاهی به مادرش انداخت
+چیه چیشده چرا انقدر داری داد می زنی اول صبحی هوم؟؟؟
خواب الود صحبت می کرد
×جیمین آبرومون رفت...بی آبرو شدیم ...حالا چطور باید پدرت توی روی سرمایه گذار ها نگاه کنه؟؟
پتو اونور کشید سعی کرد چشم هاش کمی بازتر نگه داره
+چی شده؟؟
مادرش چیزی نگفت و فقط گوشی دستش داد
بعد از دیدن خبر حسابی شوکه شد
عکس های پخش شده از رابطه ی جنسی پارک جیمین وارث شرکت پارک در ۱۶ سالگی!
از روی تخت پایین اومد ایستاد باورش نمی شد
کریستوفر راست گفته بود!
یونگی حسابی دیوونه شده بود
چشم هاش گشادتر شد با دیدن نظرات مردم دستش روی سرش گذاشت و سعی کرد آروم باشه ولی اوضاع از چیزی که فکرشو می کرد بدتر بود
موجی از نفرت به سمت جیمین و شرکت اش کشیده شده بود
نانامی پسری در بوسان میگه: اوه خدای من این چه شتی بود؟ چقدر نفرت انگیز
لی مینا میگه: شنیدم می خواد ازدواج کنه احتمالا بخاطر همین گندکاری هاش بوده ازش بدم اومد
کاربر تازه میگه:اگر بخاطر محدودیت سایت قسمت های خصوصی اش سانسور نمی شد کل شرکت پدرش بجای تولید محصولات زیبایی تبدیل به پورن می شد!ها ها ها
کانگ جونگ سان میگه: وقتی بخاطر پول پدرت مشهور و پولدار بشی همینه ازش متنفرم دیگه از محصولاتشون خرید نمیکنم!
گوشی به زمین کوبوند
+لعنت بهش!!!
بلند فریاد زد
عصبی بود نفس نفس می زد
+هرکسی که این عکس هارو پخش کرده بیچاره اش می کنم!!!!چه یونگی باشه چه هر عوضی دیگه ای !!!
مادرش سعی کرد آرومش کنه ولی فایده نداشت
جیمین حالا دیوونه تر از جونگ کوک یونگی بود...
.
.
.
.
سلام
چطورین؟
اینم پارت جدید...
نظرتون درباره ی این پارت حتما برام کامنت کنید یا اگه پیشنهادی دارین بگین
ووت یادتون نره؛)
أنت تقرأ
𝗠𝗿. 𝗣𝗮𝗿𝗸'𝘀 𝗴𝗿𝘂𝗺𝗽𝘆 𝗵𝘂𝘀𝗯𝗮𝗻𝗱|𝗞𝗼𝗼𝗸𝗺𝗶𝗻
أدب الهواة(شوهر بد اخلاق آقای پارک!) چی میشه وقتی پارک جیمین مجبور با ازدواج با پسری میشه که توی دوران نوجوانی اش سر اون قلدری می کرده و در حد مرگ اذیتش می کرده؟ و حالا آیا اون پسر نقش شریک مهربون جیمین میگیره یا به دنبال انتقام از اون بابت سالهای گذشته است؟...