┨ادای دین├

117 34 18
                                    

قسمت چهلم

میدونست تنها زمان مهم بود تا کسی براش تلاش کنه، قلاده شاید کمی از گرگای رده پایینو دور میکرد و میترسوند اما قطعا نه گرگای وفادار به جونگ یا اونایی که از حمله به کیونگسو چیز زیادی بدست میاوردن.

اون شب مالیخولیایی بود، شبی که شام رو با جونگ کوک و جونجین و کی، بدون ووبین گذروند. الفا با خانواده اش شام میخورد که شامل یوایل هم میشد بخاطر همین یوایل نبود و جونگ کوک ازادی بیشتری سر میز داشت

هرچند پسرک شاد کنارش بود اما بشدت دلش برای دوستش که دیروز دیده بود،‌تنگ شده بود. بعلاوه، ذهنش نمیتونست فکر نکنه که آلفاش داشت چیکار میکرد و حالش چطور بود، چون لوهان اطلاعاتی جز اینکه الفا تو مدرسه خوب بنظر میومد نداشت.

بعد از شام و گذروندن زمان کمی با پدر و پسر، کی اونو به اتاق ووبین برگردوند که راهشون توسط سه الفا و دوبتا بسته شد. کی به اونا خوشامد گفت و بعد سعی کرد کیونگسو رو دنبال خودش بکشه ولی گروه جلوشونو گرفتند.

با سرعت غیرقابل باوری کی به بازوی الفایی که دست سو رو نگه داشت بود چنگ زد و اونو روی زمین انداخت و شونه هاشو به زمین کوبید. کیونگسو ناخواسته مشتاشو بالا اورد تا بجنگه، ولی یکدفعه به دیوار فشرده شد.

-همینجا بمون کیونگسو شی.

کی همچنان داشت گروه رو انالیز میکرد: تو نمیتونی دخالت کنی.

-اما..

-نه اگه به الفاها حمله کنی، این برای امگا گستاخی محسوب میشه.

کی صدایش را پایین اورد: وقتی شانسشو داشتی فقط بدوو.

بتای سمت جلو خیز برداشت، درحالی که از حمله­ی یه الفا دوری میکرد الفای دیگه­ای رو با ضربه­ی پاش و لگد محکمی روی زمین انداخت. برخلاف ظاهر لاغر و استخونیش، کی جنگجوی خوبی بود و سرعت بالایی داشت. ثانیه ی بعد ، بتایی سمت دیوار پرتاب شد. گرچه تعداد کمی از مردم بودند که جنگجوی خوبی باشند و بتونن زمان بخرن.

وقتی الفای سوم سمت کیونگسو دوید، کی اونو به دیوار کوبید، و با این حرکت سمتی از دفاع کی باز شد. لگدی به گونه­ی کی خورد و باعث شد روی زمین بیفته، کیونگسو برای کمک بهش قدمی برداشت ، اما دو بتا سمتش دویدن و محکم بازوهاشو گرفتن تا تکون نخوره.

کیونگسو لگدی به شکم بتا زد و خودشو از دستش ازاد کرد و بعد صدای کی رو شنید: بـــدوو!!

کی جلوی بتا رو گرفته بود تا به کیونگسو حمله نکنه: ‌بروو کیونگسو شییی الانن!

کیونگسو اطرافشو بررسی کرد و متوجه شد کی تونسته بود سه الفا رو قبل از گرفتن بتا ،‌روی زمین بیندازه. وقتی دید الفاها داشتن بلند میشدن، فریاد کی رو ندید گرفت، ‌زنگ خطریتو سرش زنگ میزد، جلوی کی ایستاد.

"CLAIMED" [Complete]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin