🍑Horny twins(2)🍑

2.7K 106 45
                                    

پارت دوم هورنی تویینز(horny twins) تریسام تهیونگ و برادرای جئون به درخواستِ👈FAKE_BTS
___________________________________________
خودش رو توی بغل تهیونگ جا داد و با ذوق خندید.

+ به چی میخندی توله؟

- هیچی هیچی
در باز شد و جانکوک با لبخند وارد خونه شد. هردو سلام کردن اما پسر فقط لبای تهیونگ رو بوسید و رفت تا لباساش رو عوض کنه. لبای جونگکوک اویزون شدن و چشمهاش اشکی اما وقتی تهیونگ سمتش برگشت لبخند زد و دوباره سرش رو روی شونه‌ش قرارداد. اینکارش باعث شد چشمای تهیونگ توی غم فرو برن...بیبی‌هاش دعوا کرده بودن؟

+ بینتون چیزی شده؟

- اوم..هیونگ گفته بهت نگم

تهیونگ‌ اخم ریزی کرد و بعد از لحظه‌ای مکث کردن، سرتکون داد.

+ هرچی هست برو تو اتاق پیشش حلش کنید

میدونست خود جونگکوکم میخواست اینکارو کنه اما نیاز داشت یکی پشتش باشه و حمایتش کنه..

- میرم..ولی فکر نکنم ب...

+ فقط برو بیبی! مطمعنم اونم همینو میخواد

جونگکوک سرتکون داد و با بوسیدن گونه‌ش دوید به اتاق رفت.
اروم در زد و وارد شد، جانکوک روی تخت نشسته بود و سرش توی موبایلش بود. سعی کرد به اخمی که با دیدنش بین ابروهاش نشسته بود دقت نکنه و یواش خودش رو بین بازوهاش جا بده.

- هیونگی؟ قهری؟

جوابی نگرفت..بینیش رو بالا کشید و لبش رو گزید تا گریه نکنه.

- اگر می‌دونستم ناراحت میشی هیچوقت..‌

_ فقط ساکت‌شو جونگکوک

غرید و برادرش رو از بغلش بیرون کرد. جونگکوک گوشیشو ازش گرفت تا توجهشو بهش بده.
- هیونگ گوش کن، رابطه‌ی بین ما برای هیچکس عادی نیست و من نمیتونم به بچه‌های دانشگاه چیزی ازش بگم! پس تو نمیتونی ازم ناراحت باشی چون به نظرِ مردم اهمیت میدم...تو فقط ناراحتی چون فکر میکنی باهاشون موافقم! اما اگر مثل اونا فکر میکردم، اگر فکر میکردم کار نجسیه اجازه میدادم لمسم کنی؟ میدونی که نمیزاشتم! هیچوقت برات مطیع نمی‌شدم هیونگ

اخم بین ابروهای هیونگش محو شدن و معلوم بود که به فکر فرو رفته. قطعا می‌دونست برادرش رو جوری تربیت کرده که بی‌علاقه اجازه نمیده کسی لمسش کنه..اما وقتی دوستاشون شک کردن و ازشون راجب رابطشون پرسیدن جونگکوک خیلی ترسیده رفتار کرد.

جونگکوک که سکوتش رو دید هوفی کشید و با چشمای پاپی‌شکلش نگاهش کرد و دستاش رو گرفت.

- اگر اونطوری تو خوشحال‌تر بودی میگفتم..به تک‌تکشون میگفتم رابمون چجوریه. اما وقتی سوهی پرسید رابطتون چیه توهم ترسیدی هیونگ. چون هیچکدوممون با حس کردنِ نگاه های عجیبِ کل دانشگاه خوشحال نمیشیم. این رازیه که نگه داشتنش برای نگه داشتن لبخندمون واجبه هیونگ

Vkook_hubWhere stories live. Discover now