جونگکوک سادیسمی به درخواست kimsua_rk_
امیدوارم خوشتون بیاد❤️جئون جونگکوک
۲۳ ساله مبتلا به سادیسمکیم تهیونگ ۲۴ ساله مبتلا به مازوخیسم
_____________________________________________Third person pov:
نگاه خمارشو دور تا دور بار چرخوند و بیتوجه به پسرایی که دور میله میرقصیدن و بدنشون رو به نمایش میزاشتن، به شخصی که روی صندلی نشسته بود و کنار چندنفر دیگه میخندید خیره موند. از حرفاشون فهمیده بود که تازه باهم اشنا شده بودن و فقط میخواستن توی بار تنها نباشن.
نیشخندی زد و حدود پنجدقیقه آنالیزش کرد و بعد تماس کوتاهی با همکارش گرفت، اطلاعات ظاهریه پسری که توجهش رو جلب کرده بود رو گفت و یه عکس خیلی قشنگ ازش گرفت و براش فرستاد تا سریعا آمارش رو دربیاره و به عمارت بیارتش.خودش مستقیما از اون گی بار به خونه رفت و الانکه شخص مدنظرش رو پیدا کرده بود روی مود خوبی بود، امیدوار بود اونپسرزیبا از دزدیده شدنش ناراحت نشه...جونگکوک میتونست بهش قول بده که کاری میکنه بهش خوش بگذره!
بعد چند ساعت سوهو وارد اتاق شد و پسری با دست و پای بسته شده رو روی زمین انداخت. چشمهای جونگکوک گرد شدن.- چه غلطی کردی؟
"شما خودتون.."
- گمشو از جلو چشمام!!
وقتی مرد از اتاق بیرون رفت سریع دست و پای پسر رو باز کرد و برخلاف تصورش، پسر یقهی لباسش رو چسبید و فریاد زد:
+ بی چارت میکنم! دزدیدی منو مرتیکه؟
YOU ARE READING
Vkook_hub
FanfictionCouple: vkook Book name 💕 vkook_hub اینجا فیک های کوتاه و چند پارتی از ویکوک آپلود میشه و میتونید ژانر دلخواهتون رو کامنت کنید براتون نوشته میشه :)💗