[ملکه‌شب]

329 76 43
                                    

سرش هنوز درد داشت و با ناله‌ای کوتاه چشم‌هاش رو باز کرد، آخرین چیزی که یادش میومد، بحث با فرمانده بود که اون درد عجیب توی بدنش شروع شد.

-فرمانده... آخ سرم هنوز درد میکنه!

این دومین باری بود که بعد از بهوش اومدنش دنبال فرمانده میگشت که بوی عجیبی رو حس کرد.

-این... این بوی چیه!

سرجاش نشست و پیشونیش رو کمی ماساژ داد تا از دردی که میکشید کمتر کنه.

-سرورم بیدار شدین؟

با گذاشتن سینی چوبی روی میز کنار تخت، عقب رفت و روی صندلی نشست.

-کوک تو هم این بو رو حس میکنی؟
-چه بویی سرورم؟
-بوی گلی که خیلی کم‌یابه و قطعا توی این زمان از صبح اثری ازش نیست.
-گل؟

تهیونگ سری به نشانه موافقت تکون داد، بدنی که به خاطر درد شب قبل کوفته شده بود رو به سختی تکونی داد و سعی کرد بیخیال نسبت به بویی که حس میکنه کنار پنجره هوای تازه نفس بکشه.

-سرورم دیشب اوقات سختی داشتین، ایشام گفت باید به دنبال راه قطعی درمان بریم و باید همین امروز حرکت کنیم.
-ایشام؟

از تمام حرفی که فرمانده زده بود فقط همین رو شنید، نفر جدیدی که جونگ‌کوک اونقدر بهش نزدیک بود که اون رو با اسم صدا کنه.

-دستیار درمانگر، بهتره صبحونتون رو بخورید و حرکت کنیم.

دست خودش نبود، انگار حس کردن اون رایحه حساسش کرده بود، این کدوم امگایی بود که دوران هیتش کنترلی روی فرمونی که پخش میکرد نداشت؟ شاید بهتر باشه قبل از حرکت، اول اون امگا رو زندانی کنه!

-سرورم؟!
-چیزی گفتی کوک؟

دوباره اون اسم رو تکرار کرد ولی اینبار بدون مقصود.

-لطفا غذاتون رو میل کنید تا حرکت کنیم، من میرم اسب‌ها و وسایل سفر رو آماده کنم.

با فکری درگیر نسبت به اون رایحه که با رفتن فرمانده ضعیف شده بود مشکوک به در خیره شد.

-اگه بتا نبودی میگفتم این رایحه قطعا از سمت تو بود کوک.

کنار اسب‌ها ایستاده بود و وسایل سفر رو مرتب میکرد که لگدی نه چندان محکم به ساق پاش برخورد کرد.

-آخ... بازم تو؟
-میخواستی بدون خداحافظی بری گنده‌بک؟
-ایشام گفت پیرسفید رو میتونم توی معبد شی‌لیک‌سا پیدا کنم.
-آره میتونی از مسیر کوتاه‌تر بری ولی خطر بیشتری داره
-عیب نداره، من با خطر بزرگ شدم، اون مسیر کجاست؟

مرد کوتوله نقشه رو از لباسش بیرون کشید و روی زمین پهن کرد و طبق نقشه مسیر رو برای فرمانده مو به مو توضیح داد.

-این مسیر تو رو یک روز جلو میندازه ولی نمیتونی از دست گابلین‌های راهزنش فرار کنی.
-گابلین راهزن؟
-آره دزدهای سبز بی‌رحم، شنیدم اگه غذا برای خوراک نداشته باشند از هم‌نوعشون تغذیه می‌کنند.
-مطمئنی؟
-نمیدونم چیزهای زیادی ازشون شنیدم مثلا اینکه موجودات بی‌نهایت شهوتی و خطرناکین!
-شهوت؟

The King's TalismanNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ