_به من نیاز داری؟ شوخی خوبی بود پارک جیمین
+من شوخی نمیکنم من بهت نیاز دارم
جونگ کوک پوزخندی زد
_جدی؟
نزدیک جیمین شد تا اینکه به دیوار چسبوندش
فاصله هارو کمتر کرد به طوری که جیمین نفس های جونگ کوک رو حس می کرد
_اگر دوباره اون حرف رو تکرار کنی باهات دیگه راه نمیام میدونی که
به چشم های جونگ کوک زل زد
این چشم ها براش آشنا نبود این چشم ها متعلق به جئون جونگ کوک کوچولوی ۱۶ ساله نبود
چشمش به لب های پر و بوسیدنی جونگ کوک افتاد نتونست تحمل کنه پس
دست هاش سمت گونه های جونگ کوک برد و به آرومی لب هاشو روی لب های اون گذاشت
چشم هاشو بست و خیلی با آرامش اونو می بوسید
جونگ کوک تعجب کرده بود چشم هاش باز مونده بود مکث کرده بود
نمی تونست چیزی که الان داشت اتفاق میوفتاد رو هندل کنه
به خودش اومد و محکم جیمین رو هل داد
_تو ...تو...هیچ میفهمی چیکار میکنی عوضی ها؟؟
میخوای منو اغوا کنی اره؟؟
جیمین به جونگ کوک دوباره زل زد
خودش هم نمیدونست چرا اینکارو کرد قلبش هنوز محکم توی سینه اش می تپید به طوری که می ترسید جونگ کوک صداش رو بشنوه
_تو فکر میکنی من قراره عاشق تو بشم؟!کور خوندی جیمین من با تو ازدواج نکردم که ی زندگی پر از شوق و شور بهت هدیه بدم گرفتی؟
روشو اونور کرد و دستش روی قلبش گذاشت
این احساس های عجیب چی بود؟ چرا انقدر دوست داشت که دوباره جونگ کوک رو ببوسه
کوک یقه ی جیمین رو محکم گرفت
_چرا حرف نمیزنی لال شدی پارک جیمین؟!!!
زبونش بند اومده بود باید چی میگفت ؟ میگفت که از حوس لب های اون شروع به بوسیدنش کرده ؟ یا اینکه فقط ی اتفاق یهویی بوده
صحبت نکردن جیمین حسابی رو مخ کوک رفته بود پس مشتی توی صورت جیمین خالی کرد
جیمین از درد بلند ناله کرد و روی زمین افتاد
+متا...متاسفم...نمی...خواستم...
اینبار لگدی به شکمش زد
+آه...نه...نه...لطفا...نکن...این...درد...داره!
جونگ کوک با عصبانیت به پسر زیرش نگاه کرد
خم شد و دوباره یقه ی جیمین رو گرفت
_تو میخوای منو گیج کنی اره؟؟میخوای منو عاشقت خودت کنی هوم؟همه ی این ضربه ها حقته پارک جیمین
تا الان خیلی بهت رحم کردم اما تو ارزش خوبی نداری
دوباره مشت دیگه ای خالی کرد
و جیمین فقط از درد ناله می کرد به هرحال کتک خوردن از بوکسری مثل جونگ کوک باید خیلی دردناک بوده باشه
با دستش موهای جیمین رو گرفته و سعی کرد کاری کنه که جیمین به صورت جونگ کوک نگاه کنه
_خوب گوش کن که دوباره تکرار نمی کنم اینبار قانون جدیدی اضافه کردم
یک ...هرگز به من دست نمیزنی !
دو ...بدون هیچ دلیلی به حرف هام گوش میدی
سه ...تا وقتی که من اجازه ندادم حق حرف زدن بامن رو نداری حتی اگر بخاطر جونت بخوای التماس کنی!
اگر اینا رعایت نشه قسم میخورم با همین دست های خودم میکشمت!
موهای جیمین رو ول کرد و بلند شد تا بره اما جیمین به پاهای جونگ کوک آویزون شد
+لطفا...لطفا...نرو...توی...اتاقت
YOU ARE READING
𝗠𝗿. 𝗣𝗮𝗿𝗸'𝘀 𝗴𝗿𝘂𝗺𝗽𝘆 𝗵𝘂𝘀𝗯𝗮𝗻𝗱|𝗞𝗼𝗼𝗸𝗺𝗶𝗻
Fanfiction(شوهر بد اخلاق آقای پارک!) چی میشه وقتی پارک جیمین مجبور با ازدواج با پسری میشه که توی دوران نوجوانی اش سر اون قلدری می کرده و در حد مرگ اذیتش می کرده؟ و حالا آیا اون پسر نقش شریک مهربون جیمین میگیره یا به دنبال انتقام از اون بابت سالهای گذشته است؟...