پارت54_ گمشده در سئول

207 33 29
                                    

جیمین: آه لعنت ، کل اتاق بو میده

جونگکوک چند قدم به داخل اتاق برداشت بوی تندی که به مشامش رسید حرکاتش رو کند کرد و قدم‌هاش رو با تاخیر به جلو برد.بوی آشنایی بود اما ...

اتاق ساکت بود و تکه ای از نور خورشید از بین پرده ضخیم به داخل راه پیدا کرده بود و وسط تخت مرزی بین سمت راست و چپ انداخته بود.

جیمین با نگرانی برگشت و به جونگکوک نگاهی کرد.

ابروهاش رو در هم کشید و دوباره نگاهش رو از صورت وا رفته ی جونگکوک گرفت و به تخت خواب سفید رنگ نگاه کرد.

جیمین : یاااااا، جانگ هوسوک؟ ...

جیمین: کیم تهیووونگ؟

صداش رو بالا برده بود ،سعی داشت مثل یه دوست نگران رفتار کنه از حجم بوی جا مونده توی اتاق می‌تونست حدس بزنه دیشب ،یه شب پر هیجان برای کاپل غرق خواب ، که سر تا پاشون زیر پتو بود گذشته . هنوزم بوی ماری‌جوانای کشیده شده و پَکِ نیمه مصرف شده ای که روی میز کنار تخت خواب پخش بود، توی اتاق مونده بود.

جیمین: لعنت ....هی ..شما دو تا ،بهتره اُوردوزی چیزی کرده باشین و مرده باشین،خدای من ،مگه چند نفر بودید که همه ی اتاق هنوز بوی وید میده.

جونگکوک به تخت نزدیک شد .

گوشه ی پتوی سفید رو گرفت و به آرومی کنار زد ،نور آفتاب ،مستقیم روی صورت پسر غرق خوابی که بین پتو پیچیده شده بود افتاد .

جونگکوک: ته ...!

صداش کاملاً نگران به نظر می‌رسید، از ته گلو و بم. جیمین آهی کشید.

جونگکوک: تهیونگ؟

پسر غرق خواب با دوباره صدا شدن اسمش به عضلات صورتش تکونی داد. نور شدیدی رو از بین پلک‌هایی که قصد داشت به سختی بازشون کنه حس کرد و تمام صورتش رو منقبض کرد.

تهیونگ : آخ... فاک...چه خبره..؟

به آرومی زمزمه کرد اما اونقدر کافی بود که پسر غرق خوابِ بغل دستش، از زیر پتو تکونی بخوره دست‌هاش رو به سمت تهیونگ ببره و آروم اون رو به سمت خودش ،زیر پتو بکشه.

هوسوک : کبوتر ، واسه راند اول صبح خسته ام ، آه ، فک کردم دیشب قسم خوردی دیگه کون خوشکل و تنگتو بهم نمیکنی!

صدای معاشقه و خنده ی ملایمشون ،خبر از بیدار بودن هر دو نفر میداد و از طرفی هم خنده های ادامه دار تهیونگ ، نشون می‌داد که هنوز متوجه حضور جیمین و جونگکوک نشدن.

تهیونگ: لعنت بهت ولی، هوسوکا، بذار بگم عزیزم، دیشب، یکی از بهتریییییین سکسِ

جونگکوک : یااااااااا.

جیمین : اوه، هه هه... تبریک میگم جانگ هوسوک، بالاخره اون دیک دیرانزالت، مورد علاقه ی یه نفر بود.

anajo 안아줘  (آ.ناجو) Donde viven las historias. Descúbrelo ahora