هردو رو تخت مثل بچه هایی که مچشون رو گرفتن به همدیگه نگاه میکردن..
_جین هیونگ.. میتونم همه چیز رو توضیح بدم
نامجون نگاهی ب تهیونگ ک محو جونگکوک بود کرد لگدی زد و به خودش اوردش
¶هوی مرتیکه... میگی اینجا چخبره یا ن؟
صبح که تو بغل همدیگه خواب بودن با جیغ جین از خواب پریدند.. نامجون ک با دوست پسرش به دیدن برادرش اومده بود با ديدن اون و یه پسر دیگه تو بغل هم شوکه شده بود اما با حرفای جین فهمید اون پسر دونسنگ دوست پسرش، جونگکوکه..
¥زود باش جونگکوک.. به من جواب بده.. اینجا چخبره..
تهیونگ متوجه معذب بودن و استرس جونگکوک شده بود آروم دستشو گرفت و با جدیت به نامجین نگاه کرد..
+برید پایین.. ما هم لباسامون رو میپوشیم و میایم پایین باهم حرف میزنیم.. مگه نه جونگکوک؟
جونگکوک سرشو بالا پایین کرد.
_ارع هیونگ.. تهیونگ درست میگه.
نامجون سرشو تکون داد و دست جین رو گرفت و باهم رفتن پایین..
_تهیونگ من چی بگم ب هیونگم؟
تهیونگ موهای خاکستری جونگکوک رو نوازش کرد و روشو بوسید..
+من همه چیز رو بهشون میگم.. فقط جونگکوک تو باید تکلیفمون رو روشن کنی..
جونگکوک با کنجکاوی ب تهیونگ نگاه کرد..
_تکلیف چیو؟ متوجه نشدم
تهیونگ از رو تخت بلند شد و رو به روی جونگکوک وایستاد..
+ببین جونگکوک تصمیمت رو بگیر..اینجا پیش من به عنوان دوست پسر من میمونی یا میری و همه چیز تموم میشه ب هیونگت هم میگی دیشب تو بار مست بودی و اتفاقی بوده همه چیز..
جونگکوک با تیکه آخر حرف تهیونگ انگار تو دلش یچیز فروریخت. درسته اولش از تهیونگ متنفر بود.. ولی الان همه چیز فرق میکرد.. اون به تهیونگ یه حس هایی پیدا کرده بود..اما از یه طرف هم میترسید.. اون از عاشق شدن میترسید.. این حسی ک الان داشت یه حس امنیت بود.. حس دوست داشتن.. عشق نبود.. اون فقط کنار تهیونگ حس امنیت داشت.. حرف هایی ک تهیونگ بهش میزد بهش احساس تک و باارزش بودن میداد..
و همین ها باعث شده بود ته دلش یه احساس هایی شروع ب رشد کردن بکنه..+نمیخوای جوابمو بدی؟
جونگکوک با صدای تهیونگ از فکر بیرون اومد..
_من نمیدونم چی کار باید بکنم.. من آمادگیش رو ندارم..
+باشه جونگکوک.. هروقت آمادگیش رو داشتی میتونیم ادامه بدیم.. فکراتو بکن.. تا اون موقع راهمون از هم جدا میشه.. فقط مواظب باش دیر نشده باشه موقعی ک تصمیمت رو میگیری..
BINABASA MO ANG
_𝐏𝐥𝐚𝐲𝐢𝐧𝐠 𝐰𝐢𝐭𝐡 𝐟𝐢𝐫𝐞_
Fanfiction_نزدیک شدنت به من عاقبت خوبی نداره جئون +از بچگی عاشق بازی کردن با آتیشم کیم =جونگکوک بوکسوری که تو دید مردم یک پسر مغروره ولی در اصل یه پسر شیطون و بازیگوش و احساسیه.. یکشب موقع برگشت به خونه متوجه چند تا کامیون و آدم های مشکوکی میشه و فیلمبرداری...