قسمت هشت: «یک بار شده بر جگرم زخم نکاری؟
یک بار شده روی لبم بغض نپاشی؟»
-حامد عسکری
***
یک هفته از روزی که متوجّه حقیقتِ گذشتهاش شد، میگذشت. یک هفته از سوگواریاش در مراسم ترحیم خودش و خاتمهدادن به هانئول، برای شاهزاده. تمام این مدّت، چهرهاش بیشکل شده بود؛ نه غمی داشت و نه لبخندی که به حالات صورتش معنا بده. حس ناشناختهای در وجودش، به چشمِ قلب و روح شاهزاده میخورد که باعث میشد آخرِ تمام کارهاش، نتیجهای جز خندههای متظاهرانه و غمی واقعی، نباشه. کدوم حس باز هم جرأت کرده بود شادی رو از رنگینکمانِ جونگکوک بگیره و سنگینی وزنش روی بالهای شیشهایاش، قدرت پروازش سمت خوشحالیها رو خدشهدار کنه؟!
وقتی بذری جوانه نمی زد، گلی غنچه باز نمیکرد یا گلبرگهایی پژمرده میشدن، کسی باید مواظبتهاش رو تغییر میداد و شرایطی فراهم میکرد تا رشد و شادابی رو به گل برگردونه. شاهزاده هم میخواست نگهبان بهتری برای رز سفیدش باشه؛ پس وقتی به خودش اومد که روی خطوط قهوهای و طلایی کاشیهای مرمرِ سفیدِ آشپزخانهی اصلیِ عمارتش ایستاده و درحالیکه دستش رو به ستونِ کنارش تکیه داده بود، نگاهش رو بین میزِ نسبتاً طولانیِ روبهروش که ظروف پایه بلند و طلاییرنگی اونجا به چشم میخوردن و سکّوهای مرمرِ سمت راست و چپش، با سردرگمی گردش میداد.
قدم برداشت و خودش رو به دیوارِ مقابلش رسوند. به صفحهی روشنِ تلفن همراهش خیره شد تا فهرست وسایلی که احتیاج داشت رو مرور کنه. مطمئنّاً برای پیداکردن دستگاهِ مخلوطکن، نباید فِرِهای توکارِ جاسازی شده درون دیوار رو میگشت و خامه، شیر و تخم مرغ رو هم میتونست از یکی از چهار یخچالِ جاگرفته مقابل دیوارِ سمتِ چپش پیدا کنه؛ اَمّا برای وانیل و میخک، جوزِ هندی و دارچین هیچ ایدهای نداشت و نمیدونست دستگاه مخلوطکن، کجا میتونه باشه. بعد از چند دقیقه گشتن کابینتها و پیدانکردن مخلوطکن، تخم مرغها رو درون یکی از کاسههای طلاکاریشدهی روی میز وسط آشپزخانه - که فقط جنبهی تزئین داشت - شکست و با قاشقی شروع به همزدنشون کرد.
دستهاش بهخاطر چند دقیقه بیوقفه همزدن، به درد اومده بودن؛ اَمّا ظاهراً نتیجهای نداشت. شیهو که همیشه دیرتر از همه، از محل کارش میرفت، درحالیکه قصد داشت برای آخرینبار سری به اونجا بزنه، وارد آشپزخانه شد و با دیدن جونگکوک فوراً خودش رو بهش رسوند.
«سـ... سرورم! خدای من! بذارید من انجامش بدم شاهزاده. چرا... چرا به خودم دستور ندادید؟ منـ.. من که همیشه برای خدمتگزاری حاضرم.»
YOU ARE READING
𝐋𝐨𝐬𝐭 𝐈𝐧 𝐘𝐨𝐮 | ᴷᵒᵒᵏᵛ
Fanfictionنام فیک: گمشده در تو/ Lost in you کاپل: کوکوی ژانر: امگاورس، سوپرنچرال، فانتزی، رمنس، روزمره، انگست، اسمات نویسنده: Jinju خلاصهای از فیک: همه گمان میکردن پادشاهان گرگهای سرخ که خونخوارترین گونه در تاریخ بودن، ازمیان رفتن. هیچکس نمیدونست شاه...