در حالی که فقط چند روز به مسابقات نیویورک بیشتر نمونده بود حالا تهیونگ روی صندلی انتظار بیمارستان منتظر و نگران نشسته بود ....
توی افکار تاریکش گم شده بود که صدای زنگ موبایلش توجه اش رو جلب کرد:_الو تهیونگ کجایی؟ ببینم چه اتفاقی واسه جونگکوک افتاده؟ فقط دو روز منو جین توی باشگاه نبودیم چه بلایی سرش اومده ها؟؟ جواب بده...
با صدایی آهسته و بم که میشد به راحتی غم رو از زنگ صداش تشخیص داد لب زد:
_مر... مربی..... من ....من اصلا نمیدونم چه اتفاقی افتاده.... اون... اون توی بیمارستانه
_چی؟ بیمارستان؟ کدوم بیمارستان؟ پسر جوابمو بدههه
تهیونگ بدون اینکه متوجه بشه موبایل از دستش افتاد و بعد از مدت ها از گوشه چشم های کشیده اش اشک های مروارید گون سرازیر شدن...چند ساعت بعد:
با صدای جیمین از خواب بیدار شد اصلا نفهمید چه موقع روی صندلی های سرد و فلزی راهرو بیمارستان خوابش برده بود تقریبا جونگکوک دو روز و نیم بیهوش بود و پسر از همون موقع خواب به چشماش نیومد....
_ هی ته بیدار شو برات خبر خوب دارم پسر....
ته ته؟
_چی؟ چه خبری؟ به هوش اومده؟😃
جیمین با حرکت دادن سرش به بالا و پایین جواب مثبت به سوال پسر دل نگران داد...و کنارش نشست:
_اوهوم به هوش اومده اما دکتر گفت سطح علائم حیاتی اش پایینه و همچنان با تحت مراقبت های ویژه باشه
_ببینم اتفاق بدی که واسش نیوفتاده نه؟
_امیدوارم که چیزی نشده باشه ته باید تا بهتر شدن وضعیت اش منتظر بمونیم....
_ الو شوگا سلام خوبی؟.... آره منم خوبم
الان توی بیمارستان کنار بخش ICU نشستیم خودتو برسون...
چند دقیقه بعد هم شوگا به جمعشون اضافه شد تا اون دو پسر توی اون شرایط بتونن تا حدودی مرهم زخم تهیونگ باشن....
YOU ARE READING
On the green road 🔳 (VKook)
Action#ویکوک فیک #اکشن#اسپورت #هیجانی #VKook# bts > _داستان شما از کجا شروع شد پدربزرگ؟ _ از همون روزی که توی رینگ بوکس رقص پاشو دیدم... داخل پارت ها کلی سوپرایز براتون دارم از دست ندینا:) کاپل اصلی :ویکوک کاپل های فرعی :نامجین _ یونمین 💯👋🏻🙆♂️ سلام...