برام غذا نمیاره و من حتی گرسنه نمیشم.
عجیبه که حتی نمیدونم تقویم چه روزی رو نشون میده.
تهیونگ هیچ حرفی درباره جهان بیرون بهم نمیگه.
رسما اسیر شدم.
اسیر یه آدم عجیب که چشماش گاهی روبه سفیدی میره.
YOU ARE READING
Stepfather [KOOKV]
Horror[Completed] صداش میکنم بابایی. میدونم که کاملا دیوونه شدم. .ɴᴀᴍᴇ: Stepfather(پدرخوانده) .ɢᴇɴʀᴇ: mystery, psychology, horror .ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: kookv .ᴡʀɪᴛᴇʀ: Artemis .#kookv .#psychology
4
برام غذا نمیاره و من حتی گرسنه نمیشم.
عجیبه که حتی نمیدونم تقویم چه روزی رو نشون میده.
تهیونگ هیچ حرفی درباره جهان بیرون بهم نمیگه.
رسما اسیر شدم.
اسیر یه آدم عجیب که چشماش گاهی روبه سفیدی میره.