Part 32 ( season 1 last part ) دژاوو

592 74 132
                                    


« ۱ ماه بعد »

& نگران نباشید..اصلا نمیفهمم شما که انقدر استرس دارید چرا تا الان برا چکاب نیومدین

بعد از تموم شدن حرفش ژل رو روی شکم کمی برامده‌ی کوک ریخت

تهیونگ دست سرده پسر کوچکتر رو توی دستاش گرفت

+ ته..؟

_ جانم بان بان

همینطور که سعی میکرد به حرکت دستگاه روی شکمش اهمیت نده گفت

+ بهم قول بده فندق هر چی بود دوسش داشته باشی

تهیونگ لبخندی زد

_ معلومه که دوسش دارم ، جنسیت اصلا مهم نیست مهم اینه که بچه‌ی من و توئه

هوسوک نگاهی به مانیتور کرد و لبخندی زد

& خب خب فندق کوچولو جنسیتش معلوم شد

تهیونگ و کوک سریع سمت هوسوک برگشتن

_+ خب..؟؟!

جوری که همزمان کلمه‌ی " خب " رو به زبون آوردن باعث شد پسر بزرگتر زیر لب بگه :

& خیلی کیوتین

_ هیونگ یکم با صدای بلند صحبت کن ما هم بشنویم..فندق چیههه..؟؟!!

& میخواین اول صدای ضربان قلبشو بشنوین..؟

تهیونگ به کوک نگاهی انداخت و وقتی موافقتش رو دید سری به معنای باشه تکان داد

با پخش شدن صدای تالاپ تولوپ توی اتاق ناخودآگاه چشماشون اشکی شد

& فندق کوچولو پسره

کوک هقی زد و تهیونگ همینطور که دراز کشیده بود بغلش کرد

بوسه‌ای زیر گوشش کاشت

_ ممنونم توله خرگوش..ممنونم

کوک کمی پسر بزرگتر رو از خودش فاصله داد و خط فک خوش تراش مردش رو نوازش کرد ( راضی شدی مهدیس خانم..؟😑)

+ من ممنونم ته ته ببره...ممنونم که دوسم داشتی

هوسوک که با دیدن صحنه‌ی رو به روش احساساتش جریحه دار شده بود اشکای روی صورتش رو پاک کرد

& یاااا بسهه اینجا یه سینگل بدبخت وایستاده گمشین از مطبم بیرون

تهیونگ اشکاش رو پاک کرد و دستمال برداشت

همینطور که شکم کوک رو پاک میکرد گفت :

_ کجا دیده شده دکتر رئیس رو از بیمارستان خودش بیرون کنه هیونگ..؟!

هوسوک چشم غره‌ای رفت

& کیجی دیدی شیدی دیکتیر بلا بلا بلا خفه شو کیم تهیونگ

تهیونگ بعد از کامل تمیز کردن شکم برامده‌ی کوک بوسه‌ای روش کاشت و تیشرتش رو پایین کشید

Boy friend..??Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt