با اینکه جدیدا انگار آرامش باهاش لج کرده بود، اما جین توی سه ساعتی که غروب اون روز خوابید حال و هواش کاملا تغییر کرد.
انگار اون سرماخوردگی بیشتر به خاطر خستگی زیاد روحی و جسمی ای بود که اون یه هفته تحمل میکرد.
اما خوابیدن توی پتوی گرم تهمین با بوی عطرش و بعد خوردن سوپ خوشمزه ای که براش درست کرده بود، حسابی حالش رو خوب کرد.
البته میتونست تاثیرات آمپول و قرص هایی که تهمین بزور بهش داد هم بوده باشه!
_ ساکتی.
گیج و خسته به تهمین نگاه کرد : دارم فکر میکنم چجوری از این منجلاب خودمو بیرون بکشم..
تهمین هومی کشید و کانال تلوزیون رو عوض کرد.
جین چشم غره ای بهش رفت و واسش سوال شد که چجوری انقدر این بشر بیکار و علافه..
_ تو کس و کاری نداری که بیاد جمعت کنه؟ والا من که اصلا نمیبینم بری کار کنی تو مزرعه یا خسته و خاکی باشی!
تهمین برگشت و به جین نگاه کرد : خودت هم هیچ کس و کاری نداریا! چیکار کنم خب.. مامان و بابام از خونه پرتم کردن بیرون و گفتن برو از پس خودت بر بیا یا بمیر.
جین ابرو هاش رو بالا برد : بچه ی چندم بودی؟
تهمین دوباره سمت تلوزیون برگشت : یه خواهر و برادر داشتم که مردن. چرا از بیرون خونه تحقیقات رو شروع نمیکنی؟
جین گیج شد : ها؟
_ تحقیقات رو میگم. چرا از بیرون خونه تحقیقاتت رو شروع نمیکنی. شاید سر از کارشون در بیاری. محله های اطراف که پر از خبرچین و جاسوس عه. پول میگیرن کارتو راه میندازن. البته ممکنه کلاهبردار هم از آب در بیان.
جین فکر کرد : نظری ندارم.. آخه نمیدونم اصلا از کجا شروع کنم. تنها جایی که بیرون از خونه رفتیم یه هتل بود و یه کلاب.
تهمین تلوزیون رو خاموش کرد : پس پاشو بریم همونجا! با دست روی دست گذاشتن که چیزی پیش نمیره.
جین مردد بود.. به نظر نمیومد بتونه چیزی پیدا کنه از هتل.. اونجا فقط یه معامله داشتن انجام میدادن که تهشم مرده رو کشتن..
مغزش این جمله رو اصلاح کرد : (مرده رو کُشتی! )
وبرای بار هزارم توی مغزش فریاد کشید. یه فریاد بلند که تقریبا گوش هاش رو از کار انداخت و متوجه جملات بعدی تهمین نشد.
تا جایی که تهمین به شونش ضربه زد و اون رو از دنیای خودش بیرون کشید : جین خوبی؟
حواسش جمع پسر روبهروش شد. چشم های نگران پسر حس خوبی بهش میداد.. میدونست به چی نیاز داره اما بیانش سخت بود..
BẠN ĐANG ĐỌC
𝙂𝙧𝙖𝙮 𝘽𝙡𝙞𝙣𝙙
Fanfictionکیم وی مُرده! و این اتفاق شبیه حرکت مهره ای بود که زندگیِ سوکجین رو از کیش و مات نجات داد.. تنها کاری که لازم بود انجام بده 3 ماه فرار از خونه ای از صفحه بود که تهدید فعلیش رو به مات ابدی تبدیل میکرد.. کاپل های فرعی : کوکمین / سپ ژانر : جنایی _ ا...