با پریدن چیزی روی شکمش سیخ توی جاش نشست{ صبح بخیر بابایی
تهیونگ که هنوز تو شوک بود ، با حرف هانول به خودش اومد
_ که میپری رو شکم بابات توله...آره ؟
هانول سعی کرد قیافهاش رو مظلوم کنه
{ بابا جونمممم
_ دقیقا از روشای پاپات استفاده میکنی هانولی
پسرش رو روی تخت خوابوند و خودش روش خیمه زد
_ اما من دیگه گول نمیخورم
بعد از تموم شدن حرفش شروع کرد به قلقلک دادن هانول
پسر کوچکتر که داشت آشپزی میکرد با شنیدن صدای جیغ پسرش با نهایت سرعت از پله ها بالا رفت و با دنبال کردن صدا به اتاق خودش رسید
تنها کلمهای که میتونست بگه " قشنگ " بود
چون واقعا صحنهای که داشت میدید قشنگ بود
به چهارچوب در تکیه داد و با کفگیر توی دستش ، دست به سینه شد
مردش و پسرش داشتن میخندیدن
چی از این بهتر..؟تهیونگ که متوجه اومدن کوک شده بود دست از قلقک دادن هانول کشید و از قصد گفت :
_ دقیقا مثل پاپات خوردنیی...توله خرگوشای من
بوسهای روی لپش کاشت
هانول از بوسهای که پدرش بهش داده بود خوشش اومده بود ؛ پس سرش رو خم کرد و گونهی چپش رو با انگشتش نشان داد
{ اولا اینم بوس کن ناراحت میشه...دوما پاپا کوکو اگه بفهمه بهم گفتی توله خرگوش میکشه منو ، پس لطفا دیگه تکرار نکن بابایی
تهیونگ قهقهای سر داد و همونجایی که پسرش گفته بود رو بوس کرد
میتونست از گوشهی چشمش بانیش رو ببینه
_ چرا پاپات اگه بفهمه بهت گفتم توله خرگوش میکشتت..؟
{ چون همیشه بهمون میگفت من توله خرگوش آپاتونم و اگه به آدم دیگهای غیر از من بگه ، میکشمش
تهیونگ لبخندی زد و گفت :
_ راست میگه اون توله خرگوش منه...فقط من
پسر بزرگتر دوست داشت بانیش بفهمه هنوزم که هنوزه دوسش داره و سرد حرف زدنش از دلخور بودنشه
اما کوک..
آروم لیز خورد و رو زمین نشست
داشت درست میشنید..؟!
+ تـ...ته ؟!
تهیونگ سرش رو بلند کرد و با دیدن کوک گریون سریع از روی تخت بلند شد
دستاش رو باز کرد تا بغلش کنه ، اما لحظهی آخر پشیمون شد و دستاش کنارش افتاد
_ چیشده...جئون؟!
YOU ARE READING
Boy friend..??
Fanfictionجئون جونگ کوک پسری که نقش دوست پسر کیم تهیونگ مدیر شرکت مد "k" رو بازی می کنه . . . هیچکس نمیدونست جونگ کوک پسریه که قابلیت باروری داره حتی خودش... کاپل: تهکوک ژانر: درام ، لیتل کمدی ، اسمات ، امپرگ زمان آپ: حداقل دو پارت در هفته فصل اول : تکمیل شد...