به مناسبت 1 کیلویی شدن بچم آپدیت سوپرایزی داریم 🤩
.・。.・゜✭・.・✫・゜・。.
جیسونگ پسر بزرگتر رو توی آغوشش گرفت و گفت : '' تو قرار نیست خودت رو فدا کنی، هیونگ. من قسم خوردم که ازت محافظت کنم و پای حرفم هم میمونم. اگه قرار باشه کسی بمیره، اون منم که برای محافظت کردن از تو با خوشحالی میمیرم. ''
مینهو به پسر کوچیکتر نگاهی کرد و گفت : '' این اتفاق هیچ وقت نمیفته. من نمیذارم تو بمیری. ''
چند دقیقه ای همینطور توی بغل همدیگه موندن تا اینکه صدای در زدن شنیدن. مینهو از بغل جیسونگ بیرون اومد و به سمت در رفت. وقتی در رو باز کرد، فیلیکس و جونگین رو دید. صداش رو صاف کرد و پرسید : '' چی شده که به اینجا اومدین؟ ''
فیلیکس نگاهی به داخل اتاق انداخت و جواب داد : '' میخوایم با جیسونگ بیشتر آشنا بشیم. ''
پسر بزرگتر برگشت و به جیسونگ نگاه کرد و پرسید : '' فیلیکس و جونگین میخوان با تو آشنا بشن، جیسونگی. دوست داری باهاشون صحبت کنی؟ ''
جیسونگ سرش رو تکون داد و به گوشه ی تخت رفت و پتو رو روی خودش کشید و منتظر دو پسر کوچیکتر شد تا وارد اتاق بشن.
فیلیکس کنار جیسونگ و جونگین کنار مینهو نشست. جیسونگ ساکت بود و حرفی نمیزد. فیلیکس به جیسونگ که به زور از زیر پتو معلوم بود، نگاهی کرد و گفت : '' من لی فیلیکسم. توی استرالیا به دنیا اومدم و اسم کره ایم یونگبوکه. ''
جیسونگ فقط سرش رو تکون داد و به جونگین نگاه کرد و منتظر موند تا خودش رو معرفی کنه. مکنه یکی از لبخند های دوست داشتنیش که همه با دیدنش عاشقش میشدن رو زد و شروع به صحبت کرد : '' من یانگ جونگین هستم. اینجا از همه کوچیکترم و مکنه ی مافیام. ''
مینهو دست جیسونگ رو گرفت و گفت : '' اینجا به ترتیب اول چان هیونگ از همه بزرگتره و بعد من، چانگبین، هیونجین، تو، فیلیکس، سونگمین و جونگین. تولد تو و فیلیکس و سونگمین هم خیلی به هم نزدیکه. ''
فیلیکس به جیسونگ نگاه کرد و پرسید : '' تولدت کیه؟ ''
جیسونگ دست مینهو رو محکم گرفت و جواب داد تولد من 14 سپتامبر سال 2000 هست. ''
YOU ARE READING
Save Me | نجاتم بده
Fanfictionپادشاه جهنم یا گدای بهشت؟ - : اسمم هان جیسونگه. مامور مخفی سازمان اطلاعات کره هستم. - : من از طرف سازمان مامور شدم به اینکه تو رو دستگیر کنم، لی مینهو. - : من دیگه نمیخوام به اون سازمان برگردم. تو الان میتونی هر بلایی که میخوای سرم بیاری چون من هویت...