" از آخرین نامهای که برات نوشتم، خیلی وقته که میگذره هیونگ، مگه نه؟
چیزی که باعث شد دوباره برای نامه نوشتن ترغیب بشم، احساسیه که این روزها لابهلای مشغلههام مدام به گوشهی قلبم میزنه و زخمیش میکنه؛ تنهایی.
ما آدمها مجبوریم که تا این اندازه پیش بریم؟ اینقدر که توانایی ارتباط برقرار کردن با بقیه رو از دست بدیم؟ اونقدری که حتی یک دوست ساده برامون باقی نمونه؟ اونقدری که حتی نتونیم با کسی دربارهی ریز به ریز اتفاقات روزمره حرف بزنیم و اکثر مکالماتمون خلاصه بشه به چیزهای تکراری و اخبار دنیا که میتونی هرجای دیگهای بشنویش، هرجای دیگهای بهجز داخل حریمت با یک "دوست".
دلم میخواد برگردم به زمانی که مامان میگفت: " باید بری مدرسه تا بتونی دوستهای جدیدی پیدا کنی. "
توی این بزرگسالی خاکستری دیگه هیچکاری از دستم برنمیاد هیونگ.
من باید از صفر شروع کنم. من باید برای پیدا کردن حداقل یک دوست، سالها به عقب برگردم تا بتونم یکی رو برای خودم پیدا کنم.
تو میدونی من از چی حرف میزنم مگه نه؟ خودت یهبار گفتی که خیلی تنهایی. تو بهتر از هرکسی میدونی که تنهایی چه درد بزرگیه هیونگ... "🌑🌱
YOU ARE READING
A Letter For You
Fanfictionیه بوک کوچولو از مجموعه نامههای جونگین به کسانی که دلش براشون تنگ شده :) این نامههای کوتاه، توی 600 روزی که در پیشه، گهگاهی نوشته و آپ میشن تا کمی از دلتنگیهام کم کنن... ♡ کای×اکسو / kai×Exo •Phonix_L1485