مقدمه

58 9 2
                                    

از دید جیئُون


"بابا!!لطفاً بسه دیگه!"
همونطور که بابام من رو میزد با صدای بلند گریه میکردم.

بله...بابای خودم کتکم میزد و ازم سؤ استفاده میکرد.

چرا؟
نمیدونم,تموم چیزی که میدونم اینه که بابام بخاطر ورشکست شدن کمپانیش تموم روز رو مست میکرد و وقتی میاومدم سمتش کتکم میزد و برای پول درآوردن میفرستاد بیرون.از 14 سالگی وضعیتم همین بود.

از اون زمان من مجبور بودم کارهای نیمه وقت انجام بدم تا یه ذره پول در بیآرم.
‌‌قبلاً خیلی مهربون بود،الآن هم هست ولی وقتی مشروب میخوره تبدیل میشه به یه هیولا!!!

‌‌
امروز بابام ازم پول خواسته بود ولی به دلیل نگرفتن حقوق بهش گفته بودم ندارم و اون در حالی که توی خودم جمع شده بودم مدام با پاش بهم لگد میزد و فقط میتونستم با دستهام صورتم رو بپوشونم.
با هر ضربه نفس یکباره میرفت و بر میگشت.

حتماً میپرسید مامانم کجاست؟

بعد از ورشکست شدن کمپانی بابام,مامان با یه مرد ثروتمند فرار کرد و من رو توی این دیوونگی تنها گذاشت.

حتی اگه بابام کتکم میزد باز هم توی 3 سال گذشته تنهام نگذاشته بود اون هم در حالی که مادرم هیچ کجا پیداش نبود.

بعد از اینکه بابا از زدنم خسته شد,در حالی که بدنم کاملاً کوفته و کبود بود خودم رو کشون کشون به سمت اتاقم کشوندم.
چشمم به چمدون کهنه گوشه اتاقم افتاد. مدتها پیش به فرار فکر کرده بودم ولی دلم نمیاومد بابام رو تنها بگذارم.

حالا دیگه تصمیمم رو گرفتم,جونم به لبم رسیده و رفتارهای پدرم غیر قابل تحمله...دیگه نمیتونم😥

من رو ببخش بابا...

لی جیئون(Lee Jieun)👇🏻

لی جیئون(Lee Jieun)👇🏻

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


Personal MaidWhere stories live. Discover now