Part 4: Cigarette after sex...

1.3K 52 1
                                    

قسمت چهارم : سیگار بعد از سکس...

جمله اش را با خودش لب زد و به سمت پذیرایی برگشت

- اوه تهیونگ برگشتی فرستادیش ، ازش دلش در آوردی دیگه؟

+ هوم.

- این یعنی نه درسته.

+ ن جینا بعد از پنج سال اومده ازم مهربونی فیک میخوای نمیتونم ، نمیتونم قلب فاکیمو که زره زره نابود شدو نادیده بگیرم فهمیدی؟

باز هم یاد گذشته آزارش میداد نمیتوانست نقش بازی کند ، فقط دلش میخواست تمام احساس درد این پنج سال را به کوک بفهماند

- پس فقط ازش بپرس تا جوابتو بگیری تهیونگ ، نه اینکه تحقیرش کنی.

+ میخوام نابودش کنم جوری که نابودم کرد جینا.

- بس کن اون گناهی نداره خودتم میدونی ته.

+ برای چی باز برگشته ها بازم نقشه داره فقط میخوام بدونم این بار چی میخواد جون منو؟

جینا آرام جلو رفت و دستان تهیونگ را گرفت

- فقط به اونو خودت یه فرصت بده.

+ میرم بخوابم جینا به حرفات فکر میکنم شب بخیر.

دروغ گفت خواب او هرگز با آرامش نمی خوابید ، کابوس ها خیلی سال بود که خواب را از چشمان او ربوده بودند...

وارد اتاقش شد و در را پشت سرش بست ، به سمت تراس رفت ، گوشی اش را از جیبش خارج کرد و شماره کوک را گرفت ، بعد از چند لحظه کوک جواب داد:

_ به این زودی دلت برام تنگ شد رییس؟

+ خواستم فردا رو بهت یادآوری کنم کوک...

_ همین شب بخیر.

+ اوه وایسا...بیا تو تراس یه چیزی نشونت بدم بعد بخواب.

کوک به سمت تراس خانه اش رفت تا چیزی که تهیونگ با اشتیاق از آن حرف میزد را ببیند

_ تو تراسم بگو خوابم میاد.

تهیونگ دست تکان دادن و به دیکش اشاره کرد

+ دیدیش؟

_ فاک یو کیم تهیونگ.

تلفن را قطع کرد و سریع تراس را ترک کرد ، به سمت تختش رفت ، چرا آرزو داشت هیچ وقت فردا نمیشد ولی برعکس او تهیونگ عجیب مشتاق دیدن فردا بود ‌، پتو را روی سرش کشید و چشمانش را بست ولی تهیونگ دوباره درحال دود کردن خودش بود

+ ولی عجیبه انقدر بازی دادنت برام لذت بخش شده.

پوزخندی به افکار شرم آور دورن مغزش زد ، برایش عجیب بود بعد از پنج سال برای روزی درگیر انقدر  ذوق زده بود

آخرین کام از سیگارش را گرفت و بعد به سمت تخت رفت و چشمانش را بست...
...

( صبح روز بعد ساعت ۱۰:۰۰ صبح )

Hampenth (Vkook)Where stories live. Discover now