گرگت منو قبول کرده؟

158 21 0
                                    

سلام بعد از مدتها
امیدوارم اوقات خوبی گذرونده باشین
بچها یعنی جدی یک جوری حمایتا پایینه دارم ناامید میشم کم کم
چند وقتیه بیماری ویروسی گرفتم و الانم زیاد روبراه نیستم پس اگه مشکلی داشت از الان متاسفم
کاور یادتون نره
دوستون دارم💙🫂🪩
.
.
.
.
.
.
.
.
.
___________________________

بعد از گذروندن شبش با اون رایحه ملایم گیلاس
و سیگار کشیدن و نگاه کردن به رزای زیبای روبروش
الان ساعت6صبح بود و بیدار شده و تصمیم داشت بره باشگاه
درسته که اون الفا بود و اونم نه هر الفایی یک الفای خون خالص که طبیعتا و ذاتا هیکل های عضلانی و بزرگی داشت ولی این دلیل نمیشد که باشگاه رفتنو ترک کنه
چون عضلات خوبی داشت دلیل بر اینکه از دستشون نمیده نبود
از جاش بلند شد و به سمت حموم اتاقش رفت
یکی از سخت ترین قسمتا همین موقع روز بود
جونگ کوک همیشه روزشو با یک کاری که بنظر خودش سخت بود انجام میداد
اینجوری روزش مفید تر میشد
شیر اب رو روی سردترین دما تنظیم کرد
لباساشو در اورد و با باکسر مشکی رنگش رفت زیر دوش ابی که مطمئن بود از این سرد تر نمیشه
روی تنفسش تمرکز کرد و عمیق دم و بازدم انجام داد
بعد از ۲۰دقیقه موندن زیر شیر اب سرد که اگه بیشتر میموند منجمد میشد
تصمیم گرفت خودشو بشوره و بره بیرون و مهم ترین وعده روز یعنی صبحونه های خوشمزه دونگشو بخوره

بعد از پوشیدن تیشرت ساده مشکی رنگ و شلوار بگ ساده ای یاد حرف جین افتاد(تو هزارتا از این تیشترت داری
خندش گرفت و درحالی که سوت میزد از اتاقش خارج شد و با خونه خالی مواجه شد

بی توجه به خالی بودن خونه به سمت یخچال حرکت کرد که نامه جیمین روش بود

(سلام هیونگ،امیدوارم حالت خوب باشه
منو جیهوپ تصمیم گرفتیم بریم جنگ و یکم وقتمونو کنار رودخونه بگذرونیم
برات صبحانتو اماده کردم و شبیه خودته امیدوارم ازش لذت ببری)

سرشو تکون داد و به سمت میز ناهار خوری رفت
مطمئنا تا الان متوجه شدین که داره هرکاری میکنه جز فکر کردن به کار عجیب تهیونگ
چون میدونه افکارش مستقیما روی تهیونگ اثر میذاره و اینو نمیخواد

با دیدن نیمرو و برنجی که به شکل خرگوش بود لبخندی به کیوتی جیمین زد
جیمین بنظرش درحال زندگی کردن بود
یعنی صرفا زنده نبود
زندگی میکرد و از تک تک لحظاتش لذت میبرد
برای همین همیشه به داداش کوچولوش افتخار میکرد و برای اینکه این روتین قشنگ زندگی برادرش خراب نشه هرکاری میکرد

بعد از خوردن صبحانش سوییچ موتورشو برداشت و به سمت باشگاهش روند

تهیونگ ۵نیم صبح در حالی که حتی یک لحظه هم چشم روی هم نذاشته بود
و درگیر با صداهای توی سرش بود
درحال چت کردن با کوکائین
و یک دبل شات اسپرسو و سیگار
اره
دقیقا همینا بود
در حال انجام این کار ها بود و هیچ اهمیت فاکی ای به قضیه ای مثل سلامتی نمی داد

Ọkara efu | ( آکانه) | VKOOKVWhere stories live. Discover now